توضیحات
هرمنوتیک را میتوان شیوهی تفکر فلسفی توصیف کرد که میخواهد «روح» کلام را در زمانی که خود کلام غامض شده است، دوباره به آن پیوند زند. بسیاری رابطهی هرمنوتیک و نظریهی هنر را به نحوی مبهم میدانند چون این شیوهی فلسفه بیشتر تداعیکنندهی آثار ادبی بوده است تا آثار دیداری. پس «روح» جانآفرین خود هرمنوتیک چیست؟
واژهی هرمنوتیک یادآور هرمس است که گمان میرود پیامآور خدایان و بخشندهی نشانهها باشد که رهنوردان و به ویژه کسانی که مجبور بودند در تاریکی سفر کنند، به او احترام میگذارند. وظیفهی خاص او تفسیر حرفی بود که خدایان میخواستند به فانیان بگویند و آن را به صورتی ترجمه کنند که برای آنها قابل فهم باشد. این کار هرمس به همهی کسانی که با بیان سروکار دارند مربوط میشود، زیرا چیزی که از طریق بینش یا شهود به ما داده میشود، باید فهمیده شود و سپس به صورتی ترجمه گردد که دیگران هم بتوانند چیزی را که ما فهمیدهایم درک کنند. هرمس حاکم تنش میان دیدن حقیقت و انتقال آن است. بیمناسبت نیست که او خدای کسانی بوده است که در تاریکی و جادههای صعب سفر میکردند. بارها او را به شکل علائم قضیبگونه در کنار آفرودویت که توجه را جلب کرده، در کنار جاده به تصویر کشیدهاند. برخی گفتهاند شب خاستگاه درست هرمس است، چون تاریکی است که نیاز ما را به راهنمایی آشکار میسازد و بدین وسیله اجازه میدهد دنیا با نور تازه و درونی روشن شود. تجربههایی که اسطورهی هرمس تعریف میکند به رابطهی عجیب فهم ماهیت اشتغال ما به هنر و درک وضعیت فانی بودنمان مربوط میشود: نیاز دائمی ما به فهم و هدایت، تلاش برای یافتن آن، دنبال کردن و ماندن در راه، نزدیک شدن به آن، هیجان ناشی از پیشبینی مقصد، سرانجام درک این که انسانها متفاوت با هرمس نیستند که همیشه جایی در راه است ولی هیچ جایی از خودش ندارد تا در نهایت در آن بیارامد. تاریخ نص «روح» هرمنوتیک بیشتر تاریخچهای صوری است. میتوان آن را به سه دورهی مهم بیان کرد: هرمنوتیک و تفسیر کتاب مقدس، هرمنوتیک و علوم انسانی، هرمنوتیک پدیدارشناختی.
واژهی هرمنوتیک یادآور هرمس است که گمان میرود پیامآور خدایان و بخشندهی نشانهها باشد که رهنوردان و به ویژه کسانی که مجبور بودند در تاریکی سفر کنند، به او احترام میگذارند. وظیفهی خاص او تفسیر حرفی بود که خدایان میخواستند به فانیان بگویند و آن را به صورتی ترجمه کنند که برای آنها قابل فهم باشد. این کار هرمس به همهی کسانی که با بیان سروکار دارند مربوط میشود، زیرا چیزی که از طریق بینش یا شهود به ما داده میشود، باید فهمیده شود و سپس به صورتی ترجمه گردد که دیگران هم بتوانند چیزی را که ما فهمیدهایم درک کنند. هرمس حاکم تنش میان دیدن حقیقت و انتقال آن است. بیمناسبت نیست که او خدای کسانی بوده است که در تاریکی و جادههای صعب سفر میکردند. بارها او را به شکل علائم قضیبگونه در کنار آفرودویت که توجه را جلب کرده، در کنار جاده به تصویر کشیدهاند. برخی گفتهاند شب خاستگاه درست هرمس است، چون تاریکی است که نیاز ما را به راهنمایی آشکار میسازد و بدین وسیله اجازه میدهد دنیا با نور تازه و درونی روشن شود. تجربههایی که اسطورهی هرمس تعریف میکند به رابطهی عجیب فهم ماهیت اشتغال ما به هنر و درک وضعیت فانی بودنمان مربوط میشود: نیاز دائمی ما به فهم و هدایت، تلاش برای یافتن آن، دنبال کردن و ماندن در راه، نزدیک شدن به آن، هیجان ناشی از پیشبینی مقصد، سرانجام درک این که انسانها متفاوت با هرمس نیستند که همیشه جایی در راه است ولی هیچ جایی از خودش ندارد تا در نهایت در آن بیارامد. تاریخ نص «روح» هرمنوتیک بیشتر تاریخچهای صوری است. میتوان آن را به سه دورهی مهم بیان کرد: هرمنوتیک و تفسیر کتاب مقدس، هرمنوتیک و علوم انسانی، هرمنوتیک پدیدارشناختی.