خانه ام کجاست
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- نویسنده : پاتریشیا ویلیز
- مترجم : فریبا جعفرزاده
- ناشر : سوره مهر
- چاپ و سال / کشور: 1384
- تعداد صفحه : 222
توضیحات
در “اُهایو” زمان به کندی میگذشت. سالهای ۱۹۴۳ بود. مردان زیادی برای شرکت در جنگ جهانی دوم به اروپا رفته بودند، جنگ همه چیز را از آنها گرفته بود. جای خالی مردان به شدّت در مزرعه حس میشد.
هانری دوست داشت، مردان دوباره برگردند و جنگ تمام شود. “هانریِ” سیزده ساله، پسری یتیم بود که در مزرعه ای در “گورلویل” نزد خانواده “کامپتون” زندگی می کرد. آقای کامپتون زمانی که هانری چهار ساله بود، او را از پرورشگاه به خانه آورده و به فرزندی قبول کرده بود.
هانری پس از مرگ ناپدریاش مجبور می شود برای کار در مزرعه در فصل تابستان به شهر دیگری برود. کشیش با مادرخوانده اش (خانم کامپتون) درباره خانم مزرعه داری صحبت کرده بود که در نزدیکی شهر “وینتن” زندگی می کرد و به دنبال پسر جوانی می گشت تا در طول تعطیلات در کارهای مزرعه به او کمک کند و خانم کامپتون بدون هیچ مشورتی با هانری، پیشنهاد او را پذیرفته و از او خواسته بود اقدامات لازم را برای شروع کار هانری در آن مزرعه انجام دهد.
صاحب مزرعه خانم رازداری بود به اسم “سارا موریسن” که هانری را برای کار به آنجا فرستاده بودند. سارا رازی در سینه داشت که هانری برای دانستن آن تلاش بسیار میکرد. او میخواست به این راز پی ببرد. آیا سارا به همان چیز میاندیشد که افکار هانری را هم به خود مشغول کرده بود؟ آیا بالاخره هانری میتوانست پرده از این راز بردارد؟ و زمانی که آن حادثه وحشتناک رخ داد، آیا به هانری کمک میکرد تا بداند که کیست و از کجا آمده است؟ آیا خانهای را که همیشه در جستوجویش بود، مییافت؟ …
هانری دوست داشت، مردان دوباره برگردند و جنگ تمام شود. “هانریِ” سیزده ساله، پسری یتیم بود که در مزرعه ای در “گورلویل” نزد خانواده “کامپتون” زندگی می کرد. آقای کامپتون زمانی که هانری چهار ساله بود، او را از پرورشگاه به خانه آورده و به فرزندی قبول کرده بود.
هانری پس از مرگ ناپدریاش مجبور می شود برای کار در مزرعه در فصل تابستان به شهر دیگری برود. کشیش با مادرخوانده اش (خانم کامپتون) درباره خانم مزرعه داری صحبت کرده بود که در نزدیکی شهر “وینتن” زندگی می کرد و به دنبال پسر جوانی می گشت تا در طول تعطیلات در کارهای مزرعه به او کمک کند و خانم کامپتون بدون هیچ مشورتی با هانری، پیشنهاد او را پذیرفته و از او خواسته بود اقدامات لازم را برای شروع کار هانری در آن مزرعه انجام دهد.
صاحب مزرعه خانم رازداری بود به اسم “سارا موریسن” که هانری را برای کار به آنجا فرستاده بودند. سارا رازی در سینه داشت که هانری برای دانستن آن تلاش بسیار میکرد. او میخواست به این راز پی ببرد. آیا سارا به همان چیز میاندیشد که افکار هانری را هم به خود مشغول کرده بود؟ آیا بالاخره هانری میتوانست پرده از این راز بردارد؟ و زمانی که آن حادثه وحشتناک رخ داد، آیا به هانری کمک میکرد تا بداند که کیست و از کجا آمده است؟ آیا خانهای را که همیشه در جستوجویش بود، مییافت؟ …