بیراه
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- نویسنده : ژوریس کارل اوئیسمانس
- مترجم : کاوه میر عباسی
- چاپ و سال / کشور: چاپ اول 1381
- تعداد صفحه : 338
توضیحات
غضبی شدید بر وجودش هجوم آورد که، همچون تندباد، تلاشهایش را برای رضا به قضا دادن و کوششهایش را برای بی تفاوت ماندن میروفت. نمیتوانست این حقیقت را از خود کتمان کند: دیگر چیزی نبود که به آن دل ببندد، هیچ چیز، همه چیز بر باد فنا رفته بود؛ بورژواها، مانند کسانی که به پیک نیک بروند بر ویرانههای شکوهمند کلیسا - تلی از آوار، که مشتی مردمان وقیح، با رفتار مستهجن و مزاحهای قبیح حرمتش را زیر پا میگذاشتند - جمع میشدند، شکم چرانی میکردند و تا میتوانستند تنقلات میخوردند، که گویی آنجا محل تفریح و تفرج باشد. آیا خداوند هولناک سفر آفرینش و مصلوب پریده رنگ جلجتا، حداقل یک بار دیگر، برای اثبات وجودشان، عزم نمیکردند که طوفانهای زیر و زبرکننده را بر پا دارند، بارانهای آتشین را، که در گذشته شهرهای مستوجب عقوبت و بلاد فرو رفته در تباهی را به ویرانی کشانده بودند، باز برافروزند؟ آیا این لجن همچنان جاری میشد و این جهان کهنه و پوسیده را، که بر آن جز بذرهای بیدادگری نمیروییدند و از آن جز خرمن رسوایی و روسیاهی درو نمیکردند، فرا میگرفت؟ غفلتاً، در باز شد؛ دور از او، در آستانه اتاق، مردانی را دید که کلاه سه گوش بر سر داشتند، گونه هایشان را دو تیغه اصلاح کرده بودند و ریش باریکی زیر لب هایشان به چشم میخورد، و صندوقها و مبلها را جابهجا میکردند؛ سپس، خدمتکار سالخورده، در حالیکه چند بسته کتاب را همراه میبرد، در را پشت سرش بست. د. اسنت، درمانده، خود را بر صندلی رها کرد. زیر لب گفت: «دو روز دیگر، در پاریس خواهم بود؛ بگذریم، همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد؛ امواج میانمایگی بشری، مانند آبخیزی سترگ، تا آسمان بالا میروند و پناهگاهی را که، علیرغم میل باطنی ام، سیل گیرهایش را میگشایم، فرو میبلعند. وای بر من! شهامتم را باختهام و قلبم دردمند است! - پروردگارا، بر این مسیحی دودل و مشکوک، بر این ناباور بی ایمان که اعتقاد راسخ و راستین را میجوید، بر این زندانی محکوم به اعمال شاقه حیات که، یکه و تنها، میان ظلمت، زیر آسمانی راه میسپارد که دیگر انوار تسلی بخش امید فرسوده بر آن پرتو نمیافکنند، رحمت بی پایانت را ارزانی دار!»