توضیحات
با مقدمه، تصحیح و تعلیقات: دکتر ذبیح الله صفا داراب نامه ( جلد دوم ) http://ketabnak.com/book/74716 افسانه ها یا داستانهای عامیانه از دیر باز به صورت شفاهی سینه به سینه از زمانهای دور از نسلی به نسلی در کشور ما به یادگار مانده است. این داستانها اغلب توسط راویان و نقالان در محافل یا در قهوه خانه ها نقالی میشد. در زمانهای نه چندان دور که وسائل ارتباط جمعی مثل امروز نبود، مردم برای سرگرم شدن و گذراندن اوقات فراغت بیشتر به قهوه خانه میرفتند و پای نقالان و افسانه پردازان قهوه خانه ها می نشستند و یا در محافل خانوادگی در شبهای طولانی زمستان گوش به قصه ها و داستانهای مادر بزرگ و پدر بزرگها می سپردند. بیشتر افسانه ها و داستانهای عامیانه ایرانی، زاده تخیل راویان و نقالان بوده، اغراق و کارهای محیرالعقول و سرگذشت جن و پری، دیو و اژدها از ارکان این داستانهاست. زمان و مکان در داستانهای ایرانی از هیچ اصول قص هنویسی پیروی نمیکند. ممکن است در قصه ها از مکانهای تاریخی نام برده شود اما هیچ گونه سندیت تاریخی ندارند. بیشتر داستانهای عامیانهی ایرانی، حماسی، عیاری و جوانمردی است و بعضی دیگر عشقی و مذهبی است. بیشتر داستانهای عامیانه فارسی متعلق به دوران صفوی است. مثل داستان حسین کرد شبستری. این از آن جهت بود که صفویان به دو عنصر ایرانی و شیعی بیشتر از عناصر دیگر توجه میکردند. این هم به خاطر مشروعیت دادن به حکومتشان بود. نقالان حکومتی در زمان صفویان داستانهای ملی و مذهبی را در محافل عمومی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت روایت میکردند. صفویان برای پیشبرد اهداف حکومتشان در بین مردم بیشتر به عیاران و جوانمردان کوچه بازار تکیه میکردند. عیاران و پهلوانان مردمی را وسیله ای برای اغفال مردم قرار میداده اند. قصه های عامیانه شفاهی توسط یک فرد کم سواد یا خود راوی به تحریر کشیده میشده است. یکی از این داستانهای عامیانه داراب نامه (فیروز شاهنامه) است که در سه جلد تنظیم شده است. جلد اول و دوم این داستان در سال های ۱۳۳۹ با تصحیح و تعلیقات توسط استاد ذبیح الله صفا و به وسیله بنگاه ترجمه و نشر کتاب انتشار یافته است. جلد سوم که دنباله جلد اول و دوم است به عنوان فیروز شاه نامه به کوشش استاد ایرج افشار و مهران افشاری در سال ۱۳۸۸ توسط نشر چشمه در تهران چاپ شده است. از سرگذشت و زندگی راوی یا گذارنده داستان داراب نامه، مثل راویان و قصاصان دیگر قصه ها همچون سمک عیّار، خاوران نامه یا حسین کرد شبستری اطلاع کاملی در دست نیست. در خود کتاب داراب نامه در اغلب صفحات به تکرار توسط کاتب یا خواننده قصه یعنی «محمود دفترخان» از گزارنده یا مؤلف کتاب به نام مولانا شیخ حاجی محمدبن شیخ احمد بن مولانا علیابن حاج محمد طاهری مشهور به بیغمی نام می برد. در آخر دفتر ششم از داراب نامه محرر یا قصه خوان چنین میآورد: «تمام شد دفتر ششم از داراب نامه در مجلد اول در شهر تبریز در هفتم ذوالحجه سال ۸۸۷ قمری». همانطوری که استاد ذبیح الله صفا در صفحه ۷۷۱ داراب نامه متذکر شده، گزارنده و راوی داستان یعنی محمود دفترخوان در نیمه دوم قرن نهم هجری در تبریز زندگی میکردند. نثر فارسی داراب نامه به زبان کوچه بازار و عوام فهم بسیار نزدیک است تا زبان علمی و رسمی، که مخلوطی از زبان عربی مترسلانه و غیر عوام است. این قصه ها چون در بین عوام و مردم عادی بیشتر خوانده میشده ملهم از زندگی مردم کوچه بازار بوده است. نثر داراب نامه روابط عادی و اجتماعی مردم با زبان ساده و قابل فهم اقشار مختلف مردم را بیان کرده است. زبان دارابنامه را باید زبان واقعی مردم آن زمان دانست که عشقها و ناکامی ها در زندگی روزمره آن دوره متبلور است. مطلب بسیار مهم درباره زبان داراب نامه که استاد صفا در آخر کتاب آورده به شرح زیر است: «زبان این داستان مانند داستان سمک عیار در قسمت غربی نجد ایران نوشته شده است. یعنی زبان آن اگر چه فارسی دری است اما به گروه غربی لهجه های ایرانی متعلق است. به همین سبب مقدار کثیری مفردات و تعبیرات در آن می یابیم که در زبان فارسی امروزی که به شدت متکی بر گروه غربی لهجه های ایرانی است دیده میشود». با توجه به اینکه استاد صفا نزدیک به صد صفحه لغت از داراب نامه استخراج کرده و در آخر کتاب افزوده، با یک نظر اجمالی میتوان گفت بعضی از لغات مثل دغل ـ دوله ـ دهره و . . در همین زمان هم در مناطق آذربایجان کاربرد وسیعی دارد. حق تکثیر: تهران، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1339