فلسفه پوچی
- 5.0 (1 رای)
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- نویسنده : آلبر کامو
- مترجم : دکتر محمد تقی غیاثی
- چاپ و سال / کشور: زمستان 1349
- تعداد صفحه : 100
توضیحات
“پوچ” و “پوچی”در فلسفه ی آلبر کامو معنای منفی ندارد و به عکس معنای مثبت و ایجابی دارد.
منظور کامو از “پوچ” و “پوچی” این است که جهان و زندگی معنا و هدفی بیرون از خودشان ندارند و جستجوی چنین هدف و معنایی بیهوده، و معانی و اهدف اینچنینی که برای جهان و زندگی عرضه می شود فریب یا خود فریبی است.بنابراین،”انسان پوچ” یا “پوچگرا” کسی است که بی معنایی جهان و زندگی را می پزیرد و با آن کنار می آید.انسان پوچگرا می داند که جهان به اهداف او بی اعتناست و کار خودش را می کند و “شعوری” پشت آن نیست و نقشه و طرحی ندارد و این فقط خود انسان است که می تواند به زندگی اش معنایی ببخشد،آن هم صرفا با زندگی کردنش،یا به تعبیر خود کامو،با جرعه جرعه نوشیدنش.”فلسفه کامو/ریچارد کمبر”
در میان اگزیستانسیالیتها شاید هیچ کس به اندازه کامو به سمت نهیلیسم نرفته باشد،گرچه که او نیز همچون نیچه وارد تونل ظلمت پوچی می شود تا با گذر از آن به روشنایی برسد؛به نظر کامو،انسان هنرپیشهای است که روی صحنه آمده است اما صحنه پردازی برایش آشنا نیست و نمیداند چه نقشی را باید اجرا کند.
ذهن کامو در آثارش پرسشگر است. پرسشهایی ایدئولوژیک پیرامون مفاهیم زندگی همچون آزادی، تنهایی، صداقت، خوبی، اخلاق، طبیعت و مرگ در سراسر آثار او چه در لایههای بیرونی و چه در لایههای درونی به ذهن خوانندهی آثارش متبادر میشود. کامو در سالهای نخستینِ دههی بیستِ عمرش کوشید در خود زندگی پاسخی برای مسئلهی فاجعهآمیز بجوید. زندگی را اگر بپذیریم، بهتمامی تجربهاش کنیم و در زمان حال از آن لذت ببریم، چه بسا به توجیه دیگری نیازمند نباشیم. برای واگرداندن وسوسههای هیچانگاری (نهیلیسم) و خودکشی، آیا همین بس نیست که تا بیشترین حد ممکن زندگی کرد؟ کامو در افسانهی سیزیف توضیح میدهد که نه انسان و نه جهان هیچکدام پوچ نیستند. پوچی در همزیستی انسان و جهان نهفته است.
منظور کامو از “پوچ” و “پوچی” این است که جهان و زندگی معنا و هدفی بیرون از خودشان ندارند و جستجوی چنین هدف و معنایی بیهوده، و معانی و اهدف اینچنینی که برای جهان و زندگی عرضه می شود فریب یا خود فریبی است.بنابراین،”انسان پوچ” یا “پوچگرا” کسی است که بی معنایی جهان و زندگی را می پزیرد و با آن کنار می آید.انسان پوچگرا می داند که جهان به اهداف او بی اعتناست و کار خودش را می کند و “شعوری” پشت آن نیست و نقشه و طرحی ندارد و این فقط خود انسان است که می تواند به زندگی اش معنایی ببخشد،آن هم صرفا با زندگی کردنش،یا به تعبیر خود کامو،با جرعه جرعه نوشیدنش.”فلسفه کامو/ریچارد کمبر”
در میان اگزیستانسیالیتها شاید هیچ کس به اندازه کامو به سمت نهیلیسم نرفته باشد،گرچه که او نیز همچون نیچه وارد تونل ظلمت پوچی می شود تا با گذر از آن به روشنایی برسد؛به نظر کامو،انسان هنرپیشهای است که روی صحنه آمده است اما صحنه پردازی برایش آشنا نیست و نمیداند چه نقشی را باید اجرا کند.
ذهن کامو در آثارش پرسشگر است. پرسشهایی ایدئولوژیک پیرامون مفاهیم زندگی همچون آزادی، تنهایی، صداقت، خوبی، اخلاق، طبیعت و مرگ در سراسر آثار او چه در لایههای بیرونی و چه در لایههای درونی به ذهن خوانندهی آثارش متبادر میشود. کامو در سالهای نخستینِ دههی بیستِ عمرش کوشید در خود زندگی پاسخی برای مسئلهی فاجعهآمیز بجوید. زندگی را اگر بپذیریم، بهتمامی تجربهاش کنیم و در زمان حال از آن لذت ببریم، چه بسا به توجیه دیگری نیازمند نباشیم. برای واگرداندن وسوسههای هیچانگاری (نهیلیسم) و خودکشی، آیا همین بس نیست که تا بیشترین حد ممکن زندگی کرد؟ کامو در افسانهی سیزیف توضیح میدهد که نه انسان و نه جهان هیچکدام پوچ نیستند. پوچی در همزیستی انسان و جهان نهفته است.