توضیحات
ماه هاست که گزارش اتفاقات روزانه ام یکنواخت شده است.حالا تمام زندگی برایم فراغتی بعد ازشام، نوشیدن لیوانی چای و بیدار نشستن بی دلیل تا اذان صبح شده است. به نظر کار خودم را کرده ام،بارم را بسته ام. حقوق اعمال نیک و بدم هم که محفوظ است بعید به نظر می رسد که کنجکاوی هم بتواند نگاه داردم. هر شب با خود به گفتگویی بی پایان می پردازم تا از شبهای این لکنته پوسیده دنیای دیگری بسازم که چهره اش کمی قابل تحمل تر باشد. پی هرزه گردی خیال از واقعیات دور می شوم اما کمی آنطرف تر از رفتن باز می مانم. ...