طاعون The Plague
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- نویسنده : آلبر کامو
- مترجم : رضا سیدحسینی
- چاپ و سال / کشور: 1360
- تعداد صفحه : 335
توضیحات
طاعون ماجرای شهر آرام و خوشبختی را بازگو می کند که در کمال بی خبری طاعون به ان حمله ور می شود و ارتباط شهر با همه جا قطع می شود . کامو در رمان به بررسی حالات و روحیات افراد در زمان های مختلف این دوره پرداخته است . حس همدلی ، وحشیگری ، عذاب وجدان و .... در یک بلای همگانی . وقتی در ناامیدی به یاد خوشی ها و کارهای تلخ گذشته هستیم ....
آن شب ریو در کریدور خانه ایستاده بود و پیش از اینکه از پله ها بالا رود دنبال کلیدهایش می گشت. درآن هنگام موش بزرگی را دید که با رفتار بی قراری و پشم های خیس، از اعماق تاریک دالان بیرون آمد. حیوان لحظه ای توقف کرد، معلوم بود که می خواهد تعادل خود را حفظ کند؛ بعد به طرف دکتر دوید، دور خود چرخید و جیغ کوچکی زد و در حالی که خون از میان لبهای گشوده اش فوران می کرد، افتاد." و این گونه طاعون به شهر اران (شهری که به نقل کامو" باید اعتراف کرد که خود شهر زشت است. چگونه می توان شهری بی کبوتر و بی درخت و بی باغ را تصور کرد که نه در ان صدای بالی است نه خش خش برگی؛ خلاصه نقطه ای است بی خاصیت " ) هجوم می آورد.
بیماری انسان ها را آنچنان در هم می کوبد که دیگر نه جای برای عشقانه ها می ماند، نه برای عارفانه ها. طاعون دیوانه وار " انسان ها را چون مگس " قتل عام می کند. دکتر ریو مغلوب اما ناچار به جنگ طاعون می رود، گرچه تمام درمان های او ثمره ای جز اجساد انسانی مقابل چشمانش ندارد، اما چه می توان کرد یا باید تسلیم مرگ شد؛ آن وقت باید گفت: چه زندگی پوچی، یا به زندگی چنگ زد تا آن را از نوع ساخت .
آن شب ریو در کریدور خانه ایستاده بود و پیش از اینکه از پله ها بالا رود دنبال کلیدهایش می گشت. درآن هنگام موش بزرگی را دید که با رفتار بی قراری و پشم های خیس، از اعماق تاریک دالان بیرون آمد. حیوان لحظه ای توقف کرد، معلوم بود که می خواهد تعادل خود را حفظ کند؛ بعد به طرف دکتر دوید، دور خود چرخید و جیغ کوچکی زد و در حالی که خون از میان لبهای گشوده اش فوران می کرد، افتاد." و این گونه طاعون به شهر اران (شهری که به نقل کامو" باید اعتراف کرد که خود شهر زشت است. چگونه می توان شهری بی کبوتر و بی درخت و بی باغ را تصور کرد که نه در ان صدای بالی است نه خش خش برگی؛ خلاصه نقطه ای است بی خاصیت " ) هجوم می آورد.
بیماری انسان ها را آنچنان در هم می کوبد که دیگر نه جای برای عشقانه ها می ماند، نه برای عارفانه ها. طاعون دیوانه وار " انسان ها را چون مگس " قتل عام می کند. دکتر ریو مغلوب اما ناچار به جنگ طاعون می رود، گرچه تمام درمان های او ثمره ای جز اجساد انسانی مقابل چشمانش ندارد، اما چه می توان کرد یا باید تسلیم مرگ شد؛ آن وقت باید گفت: چه زندگی پوچی، یا به زندگی چنگ زد تا آن را از نوع ساخت .