توضیحات
دفتر شعری از فرزانه مرادی (متولد 1364 هجری شمسی) که برای نخستین بار در سال 1385 منتشر شده است. دوست از هر سمتی میزند بیرون، افقی دست پاچه، کارگران مشغول کارهایی بیخودی تر، در زمان نامجهولی جمعه بود. در من از اسمهایی پر است که وجود خارجی اشان، سانتوریا و لامبوران دلاتی، و دستهایی که باید با هم دوست باشند. دروغهای بزرگم، لابه لاشان شمشادبازی اشان شروع شد وزید، شدم درهر کاش باش هایی که بی بازگشت ماش سبز شود، کمی بهار، پاشیده میشود، یکی از سرگیجه هایی که هیچکاک؟ سقراط سروقت به سربازی رسید یا؟ لولیدن پلاستیکی اشان را از اول هاش میکند. تخت مریضم را زیر صدایی میبرم که گفت: خداوند شبان من است تخت روان، روانِ تخت. روان گردانی به خودکشی نهنگها و جاده چشم دارند و من همینم به همین سادگی. حق تکثیر: نشر شعر پاریس