توضیحات
مترجم: سیدحسن قاسم نیا، محمود قوامی داستانی پرشور و تکاندهنده از حادثه مهیب انفجار بمب اتم در هیروشیما اتاق را براى همسایه آمریکایی مان حاضر مى کنم، سهره آواز مى خواند، فکر مى کنم که آیا از بالشى که از دانه هاى برنج پر شده خوشش مىآ ید؟ آیا از خوابیدن روى تشکى که بر زمین پهن مىکنیم خوشش مى آید؟ خلاصه وقتى میآید و اوهاتسو خواهرم را میبیند از او خوشش میآید. از مریضى شوهرم رنج مى برم و دلم نمى خواهد که همسایه ی جدیدمان از مریضى شوهرم خبردار شود و بداند که بمباران هیروشیما بر سلامتی او چه اثرى گذاشته است. ولى تلاش من بى فایده است. بالاخره او را میبیند. بسیار اندوهگین میشود. " فومیو " بسیار لاغر شده و از بیماری بسیار رنج مى برد. شبیه عروسک پارچهای ام شده بود. من در تمام عمر عاشقش هستم. حق تکثیر: تهران: پر، ۱۳۴۵