توضیحات
بخشی از داستان: دوباره بدبین شده ام و روی بالکن مثلثی نشسته ام و سیگار دود می کنم. نشستن که نه، چندک زده ام. نمی دانم این فقط یک بدبینی بی دلیل است یا واقعاً چیزی حقیقی است که باید از آن ترسید. سه روز می شود که صدای باز و بسته شدنِ در خانه ی خانم امیل نیامده؛ شاید خانم امیل مرده است و روح سرگردانش به خانه-ی من آمده. نه، -نمی روم داخل!- شاید روح سرگردانش مانند جسم فرسوده و بی جانش این طرف و آن طرف می رود. حق تکثیر: ارائه شده توسط نویسنده.