توضیحات
به تصحیح: محمدرضا شفیعی کدکنی «مرموزات اسدى در مزمورات داودى»، به زبان فارسى، از مهمترین کتابهاى عرفانى است که توسط نجم الدین رازى تألیف شده است. مؤلف، این کتاب را در شهر ارزنجان و به سال ۶٢١ ق، براى داودشاه بن بهرامشاه از آل منکوچک، تألیف کرده است. وى، در باره وجه تسمیه کتاب مىگوید: «چون سخن این ضعیف مبتنى بر مرموزات باشد، خواست تا اسم مطابق مسمى بود و چون تحفه حضرت داودى مىساخت، خواست تا با مزمورات زبور داودى مناسبتى دارد، این مجموعه را بر ده مزمور بنا افتاد... و نام کتاب بدین مناسبات، «مرموزات اسدى در مزمورات داودى» نهاده آمد». ساختار: کتاب، در ده مرموز تألیف شده و در آغاز هر مرموز، عبارتى از زبور داود و خطاب به داود نقل شده و در دنبال آن از قرآن کریم و احادیث رسول(ع)، در همان زمینه آیات و روایاتى منقول شده است. گزارش محتوا: سه مرموز اول، داراى ارزش عرفانى است و حاوى نکته هاى لطیف در باب مقام انسان و آفرینش او و مراحل سلوک و مقامات معرفت است. سه مرموز دیگر، در نصیحت و آداب ملکدارى و آیین معدلت است که به لحاظ موضوع خود قابل مطالعه و بررسى است. هفتمین مرموز، خلاصه وارى است از خطوط برجسته تاریخ پادشاهان و خلفا تا روزگار مؤلف که اگر ارزشى داشته باشد، به خاطر فشردگى نثر و شیوه نگارش آن است و از اشتباهات تاریخى خالى نیست. مرموز هشتم، در وعید ظالم است و مذمت ظلم که چند حکایت از رجال و مشایخ عهد اسلامى در آن نقل شده است که هم ارزش موضوعى دارد و هم به لحاظ تاریخى قابل اعتناست. مرموز نهم، در کلمات حکما و حکایات ملوک است که از لحاظ بعضى منقولات و کلمات قصار از بزرگان دوره قبل از اسلام و دوره اسلامى، قابل توجه است؛ بهخصوص آنچه از بزرجمهر و نوشروان و یوناندستور نقل کرده که باید با منقولات دیگران مقایسه شود. مرموز دهم، در نشانههاى رستاخیز و فتنه هاى آخر الزمان است که از چند نظر قابل مطالعه است: نخست، کوششى که مؤلف براى تطبیق این نشانه ها با حوادث عصر خویش دارد و سعى مىکند یأجوج و مأجوج را بر اقوام تاتار و مغول تطبیق دهد و دیگر، از این نظر که در عهد مغول و مقارن فتنه تاتار، چه مایه توجه به آخر الزمان زیاد بوده و چه احادیثى در این باب رواج داشته است؛ سه دیگر، از لحاظ مطالعه در جهانبینى مردم عصر مؤلف در باب پایان جهان است و از همین فصل، یکى از ضعف روحیه ملل اسلامى را در برابر تاتار به وضوح مىتوان دریافت.آنچه بهطور مختصر، در باب ارزش این رساله مىتوان گفت، این است که قبل از هر چیز، اهمیت ادبى کتاب و زیبایى نثر نویسنده، چشمگیر است و پس از آن، ارزش عرفانى رساله است که بسیارى از نکات لطیف عرفانى و اشارات زیباى صوفیانه در آن هست که در کمتر کتابى تا روزگار مؤلف دیده شده است. علاوه بر اینها مجموعهاى از اصطلاحات عرفانى از قبیل اطوار قلب(سر، خفى، حب، عقل، روح، دل، سویدا، شغاف، صدر، فؤاد، حبة القلب، مهجة القلب) و اصطلاحات دیوانى و مدنى(از قبیل صاحب خبر، منهى، جاسوس، دیدهبان، چاشنىگیر، مطبخى، پیک، مستوفى، مشرف، خزانه دار، کیلددار، استاد الدار، مشیر، دبیر، جابى، وکیل خرج، شاگرد معتمد، خوانچه کش)، در این کتاب به کار رفته که به لحاظ مطالعه در تطور تاریخى مفاهیم این اصطلاحات، قابل توجه و بررسى است. مسئله دیگر که در باب ارزش این رساله قابل یادآورى است، نکاتى است که به لحاظ مطالعه در باب اوضاع اجتماعى و تاریخى و آراء مردم روزگار از خلال اشارات مؤلف در این رساله به چشم مىخورد. نمونهاى از کار مؤلف: «قال داود(ع): «یا رب لماذا خلقت الخلق؟» قال: «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لأعرف»؛ آفریدگار عالم و پروردگار بنى آدم- جلت قدرته و علت کلمته- در جواب سؤال داود(ع)، این هشت کلمه فرموده است که هشت بهشت را کلید درست، بلکه جملگى کمالات ارباب قربات و مقامات اصحاب کرامات، در ضمن آن اشارات، مضمر است: کلمه اول، فرمود: «کنت»؛ یعنى: «بودم من»، اشارت است به کینونیت ذات الوهیت بىسابقه ابتدا و لاحقه انتها، از بهر آنکه کلمه«کان» دلالت کند بر ماضى و مستقبل و حال، بهخلاف افعال دیگر؛ یعنى کان را معنى آن است که بود و باشد و هست و هیچ فعلى دیگر را- که بر صیغت ماضى باشد- این خاصیت نیست که معنى مستقبل و حال دهد، پس لفظ«کنت» آن معنى دهد که همیشه بودم و هستم و باشم. نه اولیت مرا ابتدایى است و نه آخریت مرا انتهایى؛ «هو الاول بلا ابتداء و الآخر بلا انتهاء» و اشارت نبوى و رمز مصطفوى- علیه افضل الصلوة و اکمل التحیة- منبى ازین معنى آمد که فرمود: «کان الله و لم یکن معه شىء»؛ ارباب صورت ازین اشارت، حالت ازل فهم کنند، به معنى ماضى؛ یعنى هنوز موجودات به ظهور نپیوسته بود، اما علماى حقیقت- که دیده ازل و ابد بین دارند- درین اشارت، ازل و ابد را یکرنگ مىبینند و به معنى ماضى و مستقبل مىشنوند و عقول ارباب صورت که به شوایب آفات حس مشوب است، ادراک این حقایق نکند و دیده هر دل که به حجب شهوات محجوب است، مکاشف این مرموز نگردد. حق تعالى وحى کرد به داود(ع): «یا داود حذر و أنذر قومک أکل الشهوات فان القلوب المعلقة بالشهوات محجوبة عنى...» وضعیت کتاب: کتاب، توسط محمد رضا شفیعى کدکنى، تحقیق و تصحیح شده است. وى، در مقدمه خویش از مؤلف، آثار وى، مقام عرفانى و ادبى او و چاپ و انتشار این رساله سخن گفته است. «فهرست مطالب»، در آغاز کتاب و«تعلیقات»، «فهرست آیات قرآن کریم»، «فهرست احادیث و مأثورات»، «فهرست شعرهاى عربى»، «فهرست شعرهاى فارسى»، «راهنماى واژهها، ترکیبات، مفاهیم، مصطلحات و تقابلها»، «فهرست نام کسان»، «فهرست قبایل و نسبتها»، «فهرست اماکن در متن»، «فهرست کتابها در متن» و«مشخصات مآخذ مقدمه و تعلیقات» در آخر آن ذکر شده است. حق تکثیر: تهران: سخن، ۱۳۸۱