Description
. «سفرنامه بلوشر» خاطرات ویپرت بلوشر مأمور آلمانى در ایران است که وقایع سى سال از تاریخ ایران از قتل ناصرالدین شاه قاجار تا روى کار آمدن رضاشاه را ثبت کرده است. در این کتاب گوشهاى از اقدامات دولت آلمان و برخورد منافع آن در ایران با دو کشور روس و انگلیس منعکس شده است. ساختار کتاب: کتاب با مقدمه ارزشمندى از مترجم کیکاووس جهاندارى آغاز شده است. متن اثر همانند سایر سفرنامه ها تابع یادداشتهاى نویسنده است و از تبویب و فصلبندى خاصى برخوردار نیست. محتوای کتاب: یک سال پس از شعله ور شدن جنگ جهانى اول، دولت آلمان دو هیئت را مأمور کرد تا یکى در ایران، موانعى در راه پیشرفت قواى روس و انگلیس که با آن کشور در جنگ بودند، ایجاد کند و ایران را به ورود در جنگ جهانى برانگیزد؛ و دیگرى سراسر ایران را درنوردد، به افغانستان برود و امیر آن جا را تحریض به حمله به هندوستان کند، تا از این رهگذر بخشى از سپاهیان انگلستان در هندوستان گرفتار شوند و از جنگیدن در جبهه غرب بازمانند. ویپرت فن بلوشر از اعضاى گروه اول؛ یعنى مأمور در ایران بود، و در کار خود توفیقهایى نیز بدست آورد؛ ولى پس از آنکه نیروى عثمانى در بغداد از انگلیسها شکست خورد، ناگزیر ایران را ترک گفت. اما باز پس از چند سال از طرف دولت متبوع خود به سفارت ایران منصوب شد و دو سالى در اوایل سلطنت رضاشاه سفیر آن کشور در ایران بود و شاهد حوادث و اتفاقهایى شد که همه را همراه خاطرات سفر اول خود، در این کتاب به رشته تحریر کشیده است. بلوشر هنوز نیمى از مدت مأموریت خود را نگذرانده بود که میانهاش با رضاشاه بر سر تملک کارخانه نساجى شاهى که شاه به آن چشم داشت، بهم خورد و ناگزیر از مراجعت شد. قسمت اول این کتاب شرح حکومت موقت به ریاست نظامالسلطنه مافى و اوضاع و احوال حاکم بر آن روزگار و نیز روابط سه قدرت روس و انگلیس و آلمان با عشایر ایران است. سوء استفاده لیندن بلات آلمانى در بانک ملى، حوادث پشت پرده ماجراهاى قتل شخصیتها در زندان قصر قاجار، چاپ مطبوعات کمونیستى از طرف دانشجویان ایرانى در آلمان، و اظهار نظر درباره دولتمردان ایرانى، از جمله این مطالب است که در قسمت دوم این کتاب آمده است. اما در مورد این کتاب و سایر نوشته هاى بیگانگان درباره ایران و به خصوص سفرنامه ها، باید در نظر داشت که این آثار از اطلاعات ناقص و داورىهاى ناروا و لغزشهاى گوناگون خالى نیست و ترجمه این نوشته هاى تنها از نظر ملاحظات تاریخى و جغرافیائى و جامعه شناسى مفید است که این منظور نیز پس از پژوهش و تطبیق منابع مختلف موجود با این آثار حاصل مىشود؛ چه پژوهنده ایرانى به هنگام اظهارنظر درباره موضوع مورد تحقیق خود باید کاملاً از آراء و نظریات دیگران، هر چند حاکى از بغض و سوءنظر یا عدم اطلاع باشد، آگاه شود. خلاصه آن که باید چنین نوشته ها را از جمله اسباب و مآخذ تحقیق به شمار آورد و بس. سهوها و کوتاهى هاى کتاب حاضر را مىتوان، به دو گروه تقسیم کرد: نخست خطاهایى که نویسنده در اظهارنظرها نسبت به امور دینى مرتکب شده است؛ مثلاً در صفحه هاى ١۴ ، ١۶ ، ١٧ تشیع را ساخته و پرداخته ایرانیان وانمود کرده که ادعائى است، بى اساس و تاریخ زیدیه یمن و بعضى دیگر از فرق شیعه خلاف این نظر را ثابت مىکند، یا اینکه مثلاً در صفحه ١٠۶ نوشته است: «در کرمانشاه زیر نظر سفارت که از آلمان آمده بود با داروهائى که از آلمان به همراه داشت، بیمارستانى تأسیس شد که... از عهده رقابت با تربتى که از کربلا مىآوردند... برمىآمد.» گذشته اینکه مؤلف عمق اعتقاد مذهبى مردم را درنیافته و پنداشته است که تربت جنبه داروئى دارد، با سوءنیت زمینه را چنان فراهم کرده است که پزشکى و داروى آلمانى را تبلیغ کند. در صفحه ١٨٠ و ١٨٢ که نویسنده به موضوع حجاب اشاره کرده، اگر چه خود اعتراف مىکند که «مطلوبترین پوشش از نظر زنان است»؛ ولى نتوانسته موضوع را از نظر ایرانیان مورد تحلیل قرار دهد و شاهدى که آورده زنى آلمانى است که شوهر ایرانى اختیار کرده است و به ناچار مىبایست چادر بپوشد. از آن جا که نیت نویسنده اثبات برترى اروپائیان است، نظر جوانى را که خود نویسنده اعتراف مىکند، «سخت زیر تأثیر طرز فکر اروپائى بود»، در مورد اعتقاد مذهبى جویا مىشود و از وى نقل مىکند که: «از نظر دین و مذهب باید بگویم که دیگر به چیزى اعتقاد ندارم» و بعد دنباله مطلب را به محمدعلى فروغى مى کشاند و سپس مى نویسد که با وجود «مطالعه در افکار فلسفى اروپائى... یک شیعه معتقد باقى مانده است». گروه دوم سهوها و خطاهاى نویسنده، اظهار نظرهاى سیاسى اوست که معمولاً تابع وضع و موقعیت است. در صفحه ١۴٩ از رضاشاه ستایش کرده و مى گوید: «در چنین شرایطى کشور به مرد نیرومندى احتیاج داشت و این مرد نیز سر بزنگاه ظهور کرد...» یا در صفحه ١۵٢ مىگوید: «در زمینه اقتصاد رضا با نیروئى که خاص خود او بود، به صنعتى کردن کشور روى آورد... براى آن که بازار پول از نظارت انحصارى بانک شاهى که شرکتى انگلیسى بود، خارج شود، بانک ملى ایران را گشود... که در دست متخصصان آلمانى بود». هدف خارج کردن انگلیسىها از میدان و مستقر شدن آلمانىها به جاى آن بوده که ماجراى لیندن بلات و وقایع بعد از آن روشن کننده موضوع است. مترجم به جهت حفظ امانت در متن اصلى حک یا اصلاحى صورت نداده و تنها در یکى دو مورد جملهاى را از متن حذف کرده که آن را نیز در پانویس تذکر داده است. حق تکثیر: تهران، خوارزمی ، ١٣۶٩