توضیحات
توضیحات : زنگ آخر به صدا در آمدو بچه ها دوان دوان از کلاسها بیرون آمدند تا هر چه زودتر از مدرسه خارجشوند .من و لیلا هم کیفهایمان را برداشتیم و راهی منزل شدیم .نیم روز بودو هوا نسبتا گرم مسیری که ما برای رسیدن به خانه انتخاب کرده بودیم یکی ازکوتاهترین و متنوعترین راهها بود چون که وجود بازارچه ای که تقریبا نیمیاز راه را بخود اختصاص داده بود سبب میشد خستگی راه را کمتر احساسکنیم.وجود مغازه های مختلف و رفت و آمد مردم سر و صدای اتومبیلهای در حالحرکت و داد وفریاد دست فروشها که هر کدام سعی داشتند جنس خود را به فروشبرسانند همیشه باعث تفریح ما میشد … برچسب ها : . تقدیر شیرین, رمان, رمان ایرانی, رمان خواندنی, رمان عاشقانه, رمان فارسی