توضیحات
رمان خشت و آیینه هوای گرم به صورتم خورد. چشمانم را باز کردم. هنوز در آغوشش بودم و صورتش بالای صورتم قرار داشت. در خانه بودیم. مرا روی تخت گذاشت. بیشتر از این نتوانستم تحمل کنم. نیم خیز شدم و کمی سرم را خم کردم و روی زمین و دقیقا کنارپای او بالا آوردم. بعد هم آن چنانی ضعفی پیدا کردم که تا به حال تجربه نکرده بودم. چشمانم سیاهی می رفت و معده ام به شدت درد می کرد. دستم را روی شکم ام گذاشتم و از ته دل ناله کردم. کنارم نشست و با ملایمت مرا روی تخت خواباند و دهانم را تمیز کرد برخاست و چند دقیقه ایی مرا تنها گذاشت. به سقف خیره شدم. این سقف مدرن و دارای نور پردازی جدید، متعلق به خانه ما نبود. دوباره کنارم نشست. سرم را بلند کرد و کمی از تخت فاصله داد. عق زدم و دوباره چرخیدم تا بالا بیاورم. کلمات کلیدی: دانلود رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود کتاب خشت و آیینه، دانلود رمان خشت و آیینه، برچسبها: دانلود رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، دانلود کتاب خشت و آیینه، دانلود رمان خشت و آیینه