توضیحات
رمان تیکا کتاب رمان تیکا به قلم فریده هاشمی داستان زندگی دختری به نام تیکا را روایت میکند که همراه پدر مادر خواهر و دو برادرش زندگی سختی را میگذراندند تا اینکه... در بخشی از کتاب رمان تیکا میخوانید: باورش نمیشد. دختر در آیینه را نمیشناخت؛ عروس زیبا که در انتظار دامادش بود. چهرهی جدیدش را دوست داشت. لباس عروس ساتن سفید رنگ زیبا پوشیدهای بود که به درخواست خودش پارچهاش را از بازار خریده و طرحش را به خیاط داده بود تا برایش بدوزد؛ البته خودش هم خیلی کمک کرده بود. عاشق لباس شده بود. آستینهایش تا قسمت آرنج ساده بود، ولی بعد از آن مدل کلوش میخورد. با صدای خانم آرایشگر به خود آمد. - عروس خانم بدو آقا دوماد اومدند. به خاطر کفشهای پاشنه بلندش مجبور بود آرام، آرام راه برود. سرش پایین بود و اولین چیزی که دید کفشهای براق و مشکی علیاکبر بود. رویش را نداشت که سرش را بلند کند. دستی زیر چانهاش را گرفت و سرش را بلند کرد. خدای من این علیاکبر بود. اول از همه موهایش جلب توجه میکرد؛ رنگشان به خاکستری تغییر داده بود و خیلی جوانتر از حد معمول به نظر میرسید. غرق در جذابیت بیحد علیاکبر بود، احساس میکرد قدرت ایستادن را دیگر ندارد؛ نه این دیگر در توانش نبود. با هر زحمتی بود از پلههای آرایشگاه پایین آمدند و سوار بر سمند سفید و آرایش شدهی علیاکبر شدند... کلمات کلیدی: دانلود رمان ایرانی، رمان عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه ایرانی، دانلود رمان ایرانی، داستان فارسی، داستان بلند، دانلود داستان ایرانی، دانلود رمان عاشقانه، برچسبها: دانلود رمان ایرانی، رمان عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، دانلود رمان عاشقانه ایرانی، دانلود رمان ایرانی، داستان فارسی، داستان بلند، دانلود داستان ایرانی، دانلود رمان عاشقانه