توضیحات
صورتکها داستان کتاب صورتکها اثر صادق هدایت در مورد مردی به نام منوچهر است که دیوانه وار عاشق زنی به نام خجسته شده است. خواهر منوچهر عکسی را به او نشان میدهد که در آن عکس خجسته مست در آغوش ابوالفتح که گویا پسرخاله او بوده، خوابیده است. این موضوع منوچهر را به فکر انتقام از عشقش میاندازد... صادق هدایت نویسنده، داستاننویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. بسیاری از محققان، کتاب «بوف کور» او را، مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند. اندیشههای ناسیونالیسمی و سبک رئالیسم پایههای اصلی آثار هدایت را تشکیل میدهد. در قسمتی از کتاب صوتی صورتکها میشنویم: نه میخواهم بگویم من همیشه فکر کردهام. آیا ممکن است که دو نفر ولو دو دقیقه هم باشد صاف وپوست کنده همه احساسات و افکار خودشان را بهم بگویند گمان میکنم از پشت صورتک بهتر بشود راست گفت من از خود میپرسیدم آیا حقیقتا تو مرا دوست داشتی یا نه. دوست داشتم ولی... درست است، اما در تمام این مدت آیا به من دروغ نمیگفتی، آیا مرا از ته دل دوست داشتی. تو برای من مظهر کس دیگر بودی، میدانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هر کسی با قوۀ تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوۀ تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد. من درست نفهمیدم. میخواهم بگویم که تو برای من موهوم یک موهوم دیگر هستی، یعنی تو بکسی شباهت داری که او موهوم اول. من بود. برایت گفته بودم که پیش از تو من ماگ را دوست داشتم همان دختری که توی دانسینگ با او آشنا شدی؟ خود اوست. او را از من بیشتر دوست داشت؟ کلمات کلیدی: دانلود داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه صورتکها، دانلود داستان صورتکها، داستان های صادق هدایت، داستان کوتاه، برچسبها: دانلود داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه صورتکها، دانلود داستان صورتکها، داستان های صادق هدایت، داستان کوتاه