توضیحات
لالا کتاب لالا نوشته الیاس محمدی دربارهی مردی خسته و ناامید از زندگی است. مردی که معشوقهاش او را ترک کرده است و خود را در خانه حبس کرده و هیچ امیدی و انگیزهای برای ادامه زندگی ندارد. در قسمتی از کتاب لالا میخوانیم: یه شب برف زیادی بارید. تا صبح کنار پنجره نشستم و به تابلوی نئون سوپرمارکت اون طرف خیابون خیره شدم. پنجره رو باز گذاشته بودم و لباس زیادی تنم نبود. دونههای برف آروم و باوقار روی زمین میریخت. برف هیچ عجله ای برای رسیدن به این زمین آشغال نداره. ولی قطرههای بارون خیلی با عجله روی زمین میریزن. همه جا سفید شده بود. ولی آسمون هنوز قرمز بود. هنوز دلش میخواست بباره و عقده هاشو خالی کنه. مثل من که کنار پنجره روی صندلیِ زوار در رفته نشسته بودم و با آهنگ جاز داشتم گریه میکردم. آره... بازم یاد لالا افتاده بودم. نمیدونم چجوری میتونم فکر اون لعنتی رو از سرم بیرون کنم. از برف زیاد خوشم نمیومد. دوست داشتم سریع بریم خونه. ولی دستمو گرفتی و باهم رفتیم پارک. خیلی سرد بود ولی کنار تو عالی بود. برف بازی میکردیم. چندتا کلاغ یه کم دورتر از ما توی برفها میلولیدن. نوک انگشتای دستم قرمز شده بود و یخ بسته بود. دیگه برف نمیبارید و آفتاِب بی جونی از پشت ابرا سرک میکشید. گفتم دیگه بسه. من سردمه. انگشتامو حس نمیکنم. توی چشمام خیره شدی و انگشتاموها کردی تا گرم بشه. نفهمیدم چی شد که یهو بهت گفتم دوستت دارم. کلمات کلیدی: داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه لالا، داستان، دانلود داستان، دانلود داستان لالا، برچسبها: داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه لالا، داستان، دانلود داستان، دانلود داستان لالا