توضیحات
پانیذ نیمه شب آمد داستان کوتاه پانیذ نیمه شب آمد پنجمین نوشته غزاله وکیل که دربارهی دختر جوانی است که نیمه شب از یک مهمانی میگریزد اما این همه ماجرا نیست. در قسمتی از داستان کوتاه پانیذ، نیمه شب، آمد میخوانید: پانیذ گیج بود و نمیدانست چه مدت است که روی این میز به خواب رفته است، آخرین چیزی که به یاد میآورد این بود که با شیرین توی تراس ایستاده بودند پریشان و مبهوت روی صندلی نشسته بود و با دقت به صداهایی که میشنید، گوش میداد. چیزی درونش به جنب وجوش افتاده بود تنها چیزی که در این لحظه درک میکرد این بود که باید فرار کند با سختی از جایش بلند شد سرش گیج میرفت نمیدانست باید چه کار کند چند بار با وضعیتی مسخره دور خودش چرخید و تلوتلوخوران خودش را به نردههای فلزی تراس رساند و ارتفاع تراس تا زمین را نگاه کرد طبقه چهارم بودند زمین جلوی چشمش دور و نزدیک میشد، صدای ضربهای به درب اتاق را شنید ترس همه وجودش را گرفت بدون فکر و تصمیمی با حرکتی سریع خودش را از نردهها آویزان کرد و تاب خورد و تاب خورد و همزمان با باز شدن درب تراس خودش را به درون تراس طبقه پایین پرتاب کرد و محکم به دیواره و کف تراس پایینی برخورد کرد تمام تنش درد گرفت و بیاختیار اشکهایش جاری شد و همزمان با افتادن او صدای مرد بسیجی از تراس طبقه بالا آمد که با صدای بلندی گفت: کسی اینجا نیست. کلمات کلیدی: داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه پانیذ نیمه شب آمد، دانلود داستان کوتاه پانیذ نیمه شب آمد pdf، داستان، دانلود داستان، دانلود داستان اجتماعی، برچسبها: داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه، دانلود داستان کوتاه پانیذ نیمه شب آمد، دانلود داستان کوتاه پانیذ نیمه شب آمد pdf، داستان، دانلود داستان، دانلود داستان اجتماعی