توضیحات
اشک مار سالها پیش در یکی از دهکده های هندوستان چوپانی فقیر زندگی میکرد. اسم این چوپان حسن بود. حسن هر روز صبح نی خود را بر میداشت و همراه گله و سگ باوفایش از دهکده بیرون میرفت. روزی حسن گله را در دشتی به چرا واداشته بود، و خودش روی سنگی نشسته و نی میزد. در نزدیکی او چاهی بود. کنار ان چاه بوته ای بود. حسن ناگهان دید که بوته تکان میخورد. خوب که نگاه کرد در پشت بوته ماری را دید که چنبره زده و سرش را بالا گرفته است … کلمات کلیدی: دانلود کتاب داستان قدیمی، داستان کوتاه، دانلود داستان برای نوجوانان، برچسبها: دانلود کتاب داستان قدیمی، داستان کوتاه، دانلود داستان برای نوجوانان