سابقه و هدف مدیر بخش مالی شرکت و هزینه حسابرسی / CEO Financial Background and Audit Pricing

سابقه و هدف مدیر بخش مالی شرکت و هزینه حسابرسی CEO Financial Background and Audit Pricing

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • ناشر : AAAJournals
  • چاپ و سال / کشور: 2016

توضیحات

چاپ شده در مجله افق حسابداری – ACCOUNTING HORIZONS
رشته های مرتبط حسابداری و مدیریت، مدیریت مالی، مدیریت اجرایی و حسابرسی
مقدمه محققان حسابداری معتقدند که هزینه‌ی حسابرسی تابعی از ریسک حسابرسی و کسب و کار مشتری است (برای مثال های،کنچل و وانگ ۲۰۰۶؛ سیمون و فرانسیس ۱۹۸۸؛ سیمونیک ۱۹۸۰). از نظر تجربی، شواهد نشان می‌دهد حسابرسان ویژگیهای مدیر عامل شرکت را زمانی در نظر می‌گیرند که ریسک کسب و کار و رسیدگی به مشتری را تعیین می کنند. به عنوان مثال جانسون، کوهن، آپوستولو و هاسل (۲۰۱۲) نشان دادند هنگامی که مدیر عامل شرکت خریدار، رفتار خودشیفته ای بروز می دهد، حسابرسان هزینه های بالاتری می پردازند و کیم، اچ لی و اس. لی (۲۰۱۵) و ویسوکی (۲۰۱۰) پی بردند که جبران خسارت مبتنی بر انگیزه مدیران اجرائی به طور مثبتی با هزینه های حسابرسی مرتبط شده است. با مطالعه بر جنبه نسبتا فراموش شده (ویژگی‌های مدیر عامل شرکت، تجربه کاری مدیران اجرائی در حسابداری و مشاغل مرتبط با امور مالی و تاثیر آن بر خطر تعامل حسابرسان و در نهایت قیمت گذاری) آثار این حوزه را گسترش می دهیم. نظریه رده بالاتر پس‌زمینه مدیران و شکل تجربی که آنها انتخاب می‌کنند را نشان می‌دهد (همبریک و میسون ۱۹۸۴؛ هیت و ایرلند ۱۹۸۵). تحقیقات قبلی نشان می‌دهد که پس زمینه کاربردی مدیران اجرائی، پرداختن به مشکلات در زمینه‌های کاربردی مرتبط را موثرتر می‌سازد. به عنوان مثال کویونسا، فایرفایرای، کلز و هموری (۲۰۱۰) نوشته‌اند که مدیران اجرائی با یک پس زمینه در عملیاتها برای رسیدگی به مشکلات مربوط به زنجیره تامین توانایی بیشتری دارند، در حالی که مدیران اجرایی با پس زمینه بازاریابی نسب به همتایان خود برای مدیریت سیاست های بازاریابی توانایی بیشتری دارند (بوید، چندی و چونها ، ۲۰۱۰) مقاله های اخیر در ژورنال وال استریت روند رو به بالا در انتصاب مدیران اجرائی با پس زمینه کاربردی در امور مالی دارد (از این پس بعنوان «کارشناس مالی» نامیده میشود)(جانسون ۲۰۱۵) . افزایش تعداد مدیران در پس زمینه های مالی این سوال را مطرح میکند: چرا تعداد شرکت هایی که مدیران اجرائی با چنین پس زمینه های استخدام می کنند؛ رو به افزایش است. توضیح احتمالی افزایش تمرکز بر گزارشگری و افشای سیاست های مالی و به طور بالقوه افزایش بدهی به دلیل شکست حسابداری در پس قانون دوره اوکسلی (۲۰۰۲) است (SOX) (کائو و نارایان مورتی،۲۰۱۴). توصیف ممکن دیگر افزایش محدودیت مالی تحمیل شده با رکود ۲۰۰۸-۲۰۰۹ است که باعث می‌شود مدیران اجرایی با فراست مالی نامزد مطلوب‌تری باشد زیرا به احتمال زیاد آنها توانایی بیشتری برای مدیریت منابع مالی محدود دارند و از مولد بیشتر استفاده می‌کنند (کاستودیو و متزگر، ۲۰۱۴) متون موجود در مورد شرکت‌هایی است که با مزیت کارشناس مالی، سیاست‌های مالی آنها بهبود یافته است (کاستودیو و متزگر، ۲۰۱۴) و به شیوه‌های بهتری دسترسی یافته‌اند (ماتسوناگا، وانگ و یونگ ۲۰۱۳). یکی دیگر از کانالهای بالقوه (به عنوان مثال هزینه های حسابرسی) را یافته‌ایم که از طریق آن مدیریت مالی می‌تواند برای شرکت ارزش ایجاد کند. فرض می‌کنیم شرکت‌ها با وجود کارشناس مالی هزینه‌های حسابرسی پایین تری پرداخت می کنند، به دلیل تخصص مالی در مدیران اجرائی (۱) میزان درآمد بهبود می‌یابد (ماتسوناگا و همکاران ۲۰۱۳٫)، در نتیجه خطر تحریف کاهش می‌یابد و (۲) سودآوری افزایش یافته و شکست شرکت پایین می‌آید (کاستودیو و متزگر ۲۰۱۴)، ریسک کسب و کار مشتری کاهش می‌یابد. به عبارت دیگر به نظر می رسد ریسک تعامل حسابرسان با وجود متخصص مالی پایین می آید؛ چشم اندازی که حق الزحمه های حسابرسی برای شرکتها با وجود کارشناسان مالی نسبتاً پایین تر خواهد شد، افزایش می یابد. از نمونه داده متشکل از ۷۷ شرکت و ۸۱ متغیر مختص به امور مالی دوره های مختلف از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۳ استفاده می کنیم. اطلاعات در زمینه مدیر عامل مربوطه را جمع آوری می کنیم و ارتباط بین متخصص امور مالی و هزینه حسابرسی را بررسی می کنیم. با توجه به کاستودیو و متزگر (۲۰۱۴) کارشناس امور مالی شرکت را به عنوان متخصص امور مالی معرفی میکنیم، اگر او در بانکداری ای شرکتهای سرمایه گذاری کار کرده است، کارمند شرکت حسابرسی بوده یا به عنوان یک CFO، خزانه دار و یا معاون مالی رئیس (VP) کار کرده است. یکی از نگرانی های تحقیقات مربوط به ویژگی های اجرایی ماهیت درونی تطبیق مدیر عامل شرکت است (یا چشم اندازی که کارشناس CEO و شیوه های مالی و روشهای افشاگری را به طور مشترک تعیین کرده است ). به حدی که بعضی از کیفیت های مشاهده نشده به طور همزمان بر انتخاب شرکت در نتایج حسابداری شرکت و مدیران اجرائی متخصص در امور مالی ممکن است اثرگذار باشد. برای برطرف نمودن چنین نگرانی ای روش مشابه ای با مدل اثر مدیریتی ثابت برتراند و اسکوار (۲۰۰۳) را دنبال می کنیم. به طور خاص تحلیل را تنها به شرکتهایی محدود می کنیم که مدیران اجرائی از یک متخصص غیرمالی به یک کارشناس مالی تغییر می کند و یا برعکس. علاوه بر این نیاز است که شرکت ها حداقل دامنه سه ساله ای از داده های قبلی و بعدی تغییر را درون پانل در نمونه ای گنجانده باشند. همچنین مدل اثر ثابت شرکت برای کنترل اثرات غیر قابل مشاهده شرکت را در نظر می گیریم . نتایج نشان می دهد که شرکت ها با مدیر کارشناس مالی هزینه های حسابرسی پایین تری پرداخت می کنند. از نظر اهمیت اقتصادی در می یابیم که هزینه های حسابرسی سالانه کمتر از ۸٫۵ درصد و یا در حدود ۳۱۰،۰۰۰ دلار برای شرکت هایی است که مدیرعامل یک کارشناس مالی دارد. همچنین رویکرد متغیرهای ابزاری را برای اعتبار بیشتر نتایج مورد استفاده قرار می دهیم. با استفاده از چگالی موضعی شرکت های مالی به عنوان یک ابزار، همچنان به دنبال یافتن شرکت هایی هستیم که با وجود کارشناس مالی هزینه های حسابرسی پایین تری پرداخت می کنند. علاوه بر این در رگرسیون گزارش نشده، توانایی های مدیریتی و سعی و کوشش کمیته حسابرسی را کنترل می‌کنیم. نتایج بر اساس این مشخصات مشابه باقی می ماند (جدول بندی نشده است). این مطالعه نقشی مهم در کمک به اثار ادبی دارد که تمرکزش بر مدیران اجرائی، صفات شخصی و عملکرد شرکت است. این مطالعه بر آثار ادبی نقش مدیران اجرایی متخصص امور مالی در اداره امور شرکتها می افزاید. به طور خاص استدلال می کنیم که توجه به این واقعیت که مدیران عامل در تصمیم گیری های سیاسی اختیار بی نهایتی دارند، آنها در روند گزارش دهی نقش نفوذ بیشتری دارند زمانی که آنها کارشناس مالی هستند. یافته هایمان درکمان را افزایش می دهند نسبت به حسابرسانی که پس زمینه کاربردی مدیر اجرایی در امور مالی را به عنوان عامل مناسب در تصمیمات قیمت گذاری حسابرسی کسب می کنند. با این حال نتایج باید با احتیاط تفسیر شود. بویژه اینکه نمونه مورد استفاده در مطالعه نسبتا کوچک است و نسبتاً شرکت های بزرگ را در برمی گیرد. مفهوم ممکن این است که یافته ها و استنباطات محدود به چنین شرکتهایی هستند و قابل تعمیم به جمعیت گسترده تر نیستند. با وجود چنین محدودیتی، تجزیه و تحلیل و استحکام نتایج نشان می دهد که مدیران اجرائی متخصص در امور مالی دارای اثر آماری و اقتصادی قابل توجهی در تعیین هزینه های حسابرسی هستند. ادامه مقاله به شرح زیر است. در ادامه بخش اثار ادبی را ارائه داده و فرضیه ها را توسعه می دهیم. در بخش سوم فرآیند انتخاب نمونه را مشخص می کنیم و در بخش چهارم طرح پژوهش توصیف می شود.سپس در بخش پنجم نتایج گزارش می شود. بخش ششم آزمون های اضافی عنوان می شود و هفتمین بخش نتیجه گیری مقاله است.

Description

INTRODUCTION Accounting scholars theorize that audit price is a function of a client’s audit and business risk (e.g., Hay, Knechel, and Wong 2006; Simon and Francis 1988; Simunic 1980). Empirically, there is evidence that auditors consider the CEO’s characteristics when determining the client’s business and audit risk. For instance, Johnson, Kuhn, Apostolou, and Hassell (2012) show that auditors charge higher fees when a client’s CEO exhibits narcissistic behavior, and Kim, H. Li, and S. Li (2015) and Wysocki (2010) find CEOs’ incentive-based compensation to be positively related to audit fees. We extend the literature in this area by studying a relatively neglected aspect of CEO characteristics—the work experience of CEOs in accounting and finance-related jobs—and its impact on auditors’ engagement risk and, therefore, audit pricing. The upper echelons theory suggests that executives’ background and experiences shape the choices they make (Hambrick and Mason 1984; Hitt and Ireland 1985). Prior research shows that CEOs’ functional backgrounds make them more effective at addressing problems in related functional areas. For example, Koyuncu, Firfiray, Claes, and Hamori (2010) document that CEOs with a background in operations are better able to handle problems related to the supply chain, while CEOs with marketing backgrounds are better able than their counterparts to manage marketing policies (Boyd, Chandy, and Cunha 2010). A recent article in the Wall Street Journal highlights an upward trend in the appointment of CEOs with a functional background in finance (henceforth referred to as ‘‘financial expert’’) (Johnson 2015).1 The rise in the number of CEOs with a financial background prompts the question of why an increasing number of firms hire CEOs with such a background. One possible explanation is the increased focus on financial reporting and disclosure policies and potentially increased liabilities due to accounting failure in the post-Sarbanes-Oxley of 2002 (SOX) period (Cao and Narayanamoorthy 2014). Another possible explanation is the increased financial constraint inflicted by the recession of 2008–۲۰۰۹, which makes CEOs with financial acumen more desirable candidates as they are likely to possess a better ability to manage the limited financial resources and use them more productively (Custodio and Metzger 2014). The existing literature documents that firms managed by financial expert CEOs benefit in terms of improved financial policies (Custodio and Metzger 2014) and better disclosure practices (Matsunaga, Wang, and Yeung 2013). We investigate another potential channel (i.e., audit fees) through which a financial expert CEO can create value to the firm.2 We hypothesize that firms with financial expert CEOs pay lower audit fees, because the financial expertise of CEOs (1) improves the quality of earnings (Matsunaga et al. 2013), thus reducing the risk of material misstatement, and (2) increases profitability and reduces firm failure (Custodio and Metzger 2014), reducing a client’s business risk. In other words, auditors’ engagement risk appears to decline with the financial expertise of the CEO, raising the prospect that audit fees will be relatively lower for firms where CEOs are financial experts. We use a sample of data consisting of 77 firms and 81 changes in financial expertise for the period ranging from 2004 to 2013. We hand-collect relevant CEO background information and examine the link between CEOs’ financial expertise and audit fees. Following Custodio and Metzger (2014), we define CEO as a financial expert if he or she worked in banking or investment firms, was an employee of an auditing firm, or worked as a CFO, treasurer, or vice president (VP) of finance. One of the concerns with research related to executive characteristics is the endogenous nature of CEO-firm matching (or the prospect that CEO expertise and firms’ financial and disclosure practices are jointly determined). To the extent that some unobserved quality simultaneously affects both firms’ accounting outcome and financial expert CEOs’ selections, our observed results may be biased. To address such a concern, we follow an approach similar to the managerial-fixed effect model used in Bertrand and Schoar (2003). Specifically, we restrict our analysis only to those firms that either changed CEOs from a nonfinancial expert to financial expert or otherwise. Furthermore, we require firms to have at least a three-year range of data before and after the change within a panel to be included in the sample. We also consider a firm-fixed effect model to control for unobservable persistent firm effects. Our results show that firms with a financial expert CEO pay lower audit fees. In terms of economic magnitude, we find that annual audit fees are lower by approximately 8.5 percent, or approximately $310,000 for firms that have a financial expert CEO. We also use an instrumental variables approach to further validate our results. Using local density of financial firms as an instrument, we continue to find that firms with financial expert CEOs pay lower audit fees. Additionally, in unreported regressions, we control for managerial ability and audit committee diligence; the results based on these specifications (not tabulated) remain similar. This study makes an important contribution to the literature that focuses on CEOs’ personal traits and firm performance. Our study adds to the literature on the role of CEOs’ financial expertise in corporate governance. In particular, we argue that, given the fact that CEOs are the ultimate authority over policy decisions, they play a more influential role in the reporting process when they are financial experts. Our findings increase our understanding that auditors find CEOs’ functional background in finance to be a relevant factor in audit pricing decisions. Our results, however, should be interpreted with caution. In particular, the sample used in the study is relatively small and comprises relatively large firms. The possible implication is that the findings and inferences are limited to such firms, and may not be generalizable to a broader population. Despite such a limitation, our analysis and the robustness of the results suggest that CEOs’ financial expertise has a statistically and economically significant effect on audit pricing. The remainder of the paper proceeds as follows. The following section provides a literature review and develops the hypothesis. The third section illustrates our sample selection process, and the fourth describes the research design. The fifth section then reports the results. The sixth section reports the additional tests, and the seventh concludes the paper.
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری