محافظه کاری حسابداری و عملکرد شرکت: تاثیر تعدیل کننده هیات مدیره Accounting Conservatism and Corporate Performance: The Moderating Effect of the Board of Directors
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- ناشر : Omicsonline
- چاپ و سال / کشور: 2016
توضیحات
رشته های مرتبط: حسابداری و مدیریت، مدیریت عملکرد و حسابداری مدیریت
پیشگفتار ما در حال حاضر شاهد مجموعهای از توصیهها دربارهی حاکمیت و کیفیت اطلاعات حسابداری افشا شده توسط شرکتهای بزرگ هستیم. چنین توصیههایی میتوانند نقصها را به منظور حل کردن یا کنترل آنها تشخیص دهند [۱]. در این زمینه، محافظهکاری حسابداری، ابزاری است که اغلب برای ارزیابی کیفیت استانداردهای حسابداری استفاده میشود. طبق کادبری و مالین ، سیستم حاکمیت، نیاز به کیفیت خوب اطلاعات برای حذف یا کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران اجرایی شرکت و ذینفعان آنها دارد [۲،۳]. سیستمهای حاکمیت در عین حال میتوانند قدرت و تاثیر ارتباط بین اطلاعات حسابداری و عملکرد را تعدیل کنند. نقش آنها از نظر عوامل و ابزار، ضروری است. طبق نظر گری ، محافظهکاری حسابداری، یک معیار حسابداری محتاطانه در برخورد با عدم قطعیت رویدادهای آینده است. این عملکرد، طبق سیستمهای انگلو-ساکسون یا حسابداری اروپایی تغییر میکند [۴]. ببچانک و روئه ، دو منبع وابستگی به حاکمیت شرکت را شناسایی کردند [۵]. منبع اول توسط ساختارهایی که از قبل وجود داشتهاند هدایت میشود و منبع دوم توسط قوائد قانونی حاکم بر روابط بین سهامداران، سرمایهگذاران و رهبران هدایت میشود. دفینز و گویگو سعی در توضیح تفاوتهای دائمی در ساختارهای حاکمیت، به ویژه بین آمریکا و اروپا داشتند و روشهای مختلفی را برای پیروی توسط کشورهایی که بر اساس سیستمهای قانونی مختلف پایهگذاری شدهاند ارائه دادند [۶]. به گفتهی مانکز ، حاکمیت شرکتی، وسیلهای است که تصمیم گیرندگان غالب (معمولا مدیران) با استفاده از آن، توسط سایر ذینفعان کنترل میشوند. ساختار حاکمیت، تخصیص حقوق و مسئولیتها را در میان شرکت کنندگان مختلف در شرکت، مانند هیات مدیره، مدیران، سهامداران، و سایر ذینفعان تعیین میکند و قوانین و روالهای مورد نیاز برای تصمیمگیری را به وضوح توضیح میدهد. آن همچنین به توصیف اهداف تعیین شده و ابزارهای لازم برای دستیابی به این اهداف و نظارت عملکرد میپردازد (OECD 1999). مطالعات تجربی، که بر ارتباط بین ساختار حاکمیت و انتشار اطلاعات تمرکز دارند، نتیجه گرفتند که پیوندهایی بین برخی مکانیسمهای حاکمیت و افشای داوطلبانهی اطلاعات وجود دارند. اطلاعات از طریق این مکانیسمها در تخصیص منافع سهامداران و مدیران اجرایی دخیل میشوند. طبق نظر ژاکویلات ، هیات مدیره، با استفاده از حسابرسی داخلی، کنترل نسبت به گزارش مالی را تضمین میکند [۷]. از سوی دیگر، جان و سنبت و فاما استدلال میکنند که مشخصات هیات مدیره میتواند روی کیفیت گزارش مالی تاثیر بگذارد [۸،۹]. در واقع، هیات مدیره، منبع اصلی اطلاعات سالانه و فصلی برای سهامداران است [۱۰]. کارکرد اصلی آن، نظارت فعالانهی تیم مدیریت و هدایت مجدد آن در صورت نیاز است [۱۱، ۱۲]. آن مستقیما از طریق رای سهامداران وارد میشود و میتواند رهبران را وادار به ارائهی اطلاعات با کیفیت بالا کند. طبق نظر میزروچی ، عضو چند هیات مدیره بودن، منبع اطلاعات مهمی در مورد عملکردها و سیاستهای شرکت را برای مدیران فراهم میکند [۱۳]. آن (عضو چند هیات مدیره بودن)، یک تعیین کننده است که دارای ارتباط مثبتی با درک سهامداران از توانایی آنها برای سهیم شدن در بحثهای هیات مدیره است [۱۴]. از آن جایی که هیات مدیره، عضوی نظارتی است که اثرگذاری آن ضروری است، تجزیه و تحلیل تاثیر آن روی ارتباط بین کیفیت اطلاعات حسابداری ارائه شده توسط سطح محافظهکاری حسابداری و عملکرد شرکت، جالب خواهد بود. در این راستا، ما به دنبال پاسخ به پرسش زیر هستیم: سهم هیات مدیره در ارتباط بین محافظهکاری حسابداری و عملکرد شرکت چیست؟ برای این منظور، ملاحظهی اثر تعدیل کنندهی این مکانیسم، ضروری خواهد بود. قرار دادن این تاثیر در محدودهی تجزیه و تحلیل ما به بهبود تحقیقات موجود و تکمیل تجزیه و تحلیلهایی که به این مساله میپردازند کمک میکند. ادامهی مقاله به صورت زیر سازماندهی میشود: ما با مرور مختصری از تحقیقات تجربی آغاز میکنیم. توصیف دادههای نمونه و متغییرها و همچنین ارائه و بحث یافتههای تجربی ما در بخش بعد انجام خواهد شد.
پیشگفتار ما در حال حاضر شاهد مجموعهای از توصیهها دربارهی حاکمیت و کیفیت اطلاعات حسابداری افشا شده توسط شرکتهای بزرگ هستیم. چنین توصیههایی میتوانند نقصها را به منظور حل کردن یا کنترل آنها تشخیص دهند [۱]. در این زمینه، محافظهکاری حسابداری، ابزاری است که اغلب برای ارزیابی کیفیت استانداردهای حسابداری استفاده میشود. طبق کادبری و مالین ، سیستم حاکمیت، نیاز به کیفیت خوب اطلاعات برای حذف یا کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران اجرایی شرکت و ذینفعان آنها دارد [۲،۳]. سیستمهای حاکمیت در عین حال میتوانند قدرت و تاثیر ارتباط بین اطلاعات حسابداری و عملکرد را تعدیل کنند. نقش آنها از نظر عوامل و ابزار، ضروری است. طبق نظر گری ، محافظهکاری حسابداری، یک معیار حسابداری محتاطانه در برخورد با عدم قطعیت رویدادهای آینده است. این عملکرد، طبق سیستمهای انگلو-ساکسون یا حسابداری اروپایی تغییر میکند [۴]. ببچانک و روئه ، دو منبع وابستگی به حاکمیت شرکت را شناسایی کردند [۵]. منبع اول توسط ساختارهایی که از قبل وجود داشتهاند هدایت میشود و منبع دوم توسط قوائد قانونی حاکم بر روابط بین سهامداران، سرمایهگذاران و رهبران هدایت میشود. دفینز و گویگو سعی در توضیح تفاوتهای دائمی در ساختارهای حاکمیت، به ویژه بین آمریکا و اروپا داشتند و روشهای مختلفی را برای پیروی توسط کشورهایی که بر اساس سیستمهای قانونی مختلف پایهگذاری شدهاند ارائه دادند [۶]. به گفتهی مانکز ، حاکمیت شرکتی، وسیلهای است که تصمیم گیرندگان غالب (معمولا مدیران) با استفاده از آن، توسط سایر ذینفعان کنترل میشوند. ساختار حاکمیت، تخصیص حقوق و مسئولیتها را در میان شرکت کنندگان مختلف در شرکت، مانند هیات مدیره، مدیران، سهامداران، و سایر ذینفعان تعیین میکند و قوانین و روالهای مورد نیاز برای تصمیمگیری را به وضوح توضیح میدهد. آن همچنین به توصیف اهداف تعیین شده و ابزارهای لازم برای دستیابی به این اهداف و نظارت عملکرد میپردازد (OECD 1999). مطالعات تجربی، که بر ارتباط بین ساختار حاکمیت و انتشار اطلاعات تمرکز دارند، نتیجه گرفتند که پیوندهایی بین برخی مکانیسمهای حاکمیت و افشای داوطلبانهی اطلاعات وجود دارند. اطلاعات از طریق این مکانیسمها در تخصیص منافع سهامداران و مدیران اجرایی دخیل میشوند. طبق نظر ژاکویلات ، هیات مدیره، با استفاده از حسابرسی داخلی، کنترل نسبت به گزارش مالی را تضمین میکند [۷]. از سوی دیگر، جان و سنبت و فاما استدلال میکنند که مشخصات هیات مدیره میتواند روی کیفیت گزارش مالی تاثیر بگذارد [۸،۹]. در واقع، هیات مدیره، منبع اصلی اطلاعات سالانه و فصلی برای سهامداران است [۱۰]. کارکرد اصلی آن، نظارت فعالانهی تیم مدیریت و هدایت مجدد آن در صورت نیاز است [۱۱، ۱۲]. آن مستقیما از طریق رای سهامداران وارد میشود و میتواند رهبران را وادار به ارائهی اطلاعات با کیفیت بالا کند. طبق نظر میزروچی ، عضو چند هیات مدیره بودن، منبع اطلاعات مهمی در مورد عملکردها و سیاستهای شرکت را برای مدیران فراهم میکند [۱۳]. آن (عضو چند هیات مدیره بودن)، یک تعیین کننده است که دارای ارتباط مثبتی با درک سهامداران از توانایی آنها برای سهیم شدن در بحثهای هیات مدیره است [۱۴]. از آن جایی که هیات مدیره، عضوی نظارتی است که اثرگذاری آن ضروری است، تجزیه و تحلیل تاثیر آن روی ارتباط بین کیفیت اطلاعات حسابداری ارائه شده توسط سطح محافظهکاری حسابداری و عملکرد شرکت، جالب خواهد بود. در این راستا، ما به دنبال پاسخ به پرسش زیر هستیم: سهم هیات مدیره در ارتباط بین محافظهکاری حسابداری و عملکرد شرکت چیست؟ برای این منظور، ملاحظهی اثر تعدیل کنندهی این مکانیسم، ضروری خواهد بود. قرار دادن این تاثیر در محدودهی تجزیه و تحلیل ما به بهبود تحقیقات موجود و تکمیل تجزیه و تحلیلهایی که به این مساله میپردازند کمک میکند. ادامهی مقاله به صورت زیر سازماندهی میشود: ما با مرور مختصری از تحقیقات تجربی آغاز میکنیم. توصیف دادههای نمونه و متغییرها و همچنین ارائه و بحث یافتههای تجربی ما در بخش بعد انجام خواهد شد.
Description
We are currently witnessing a set of recommendations about governance and the quality of the accounting information disclosed by large companies. Such recommendations can detect the defects in order to deal with and control them [1]. In this context, accounting conservatism is a tool which is often used to assess the quality of the accounting standards. According to Cadbury and Mallin, the governance system needs a good quality of information to eliminate or reduce the information asymmetry between the company’s executives and their stakeholders [2,3]. The governance systems can still counter balance the power and affect the relationship between the quality of the accounting information and performance. Its role is essential in terms of actors and tools. According to Gray, the accounting conservatism is a prudent accounting measure in the face of uncertainty of future events. This practice varies according to the European accounting or Anglo-Saxon systems [4]. Bebchuck and Roe identified two sources of dependency on corporate governance [5]. The first is guided by the structures that existed before, and the second is guided by the legal rules governing the relationships between the investors, the shareholders and the leaders. Deffains and Guigou tried to explain the persistent differences in the governance structures, especially, between the US and Europe and proposed different ways to be followed by the countries which are founded upon different legal systems [6]. According to Monks, corporate governance refers to the means by which the dominant decision makers (typically managers) are controlled by other stakeholders. The governance structure specifies the allocation of rights and responsibilities among the various participants in the corporation, such as the board, the managers, the shareholders and other stakeholders and clearly explains the rules and procedures required for decision making. It also describes the targets put in place and the necessary means to achieve these objectives and monitor performance (OECD 1999). The empirical studies, which focused on the relationship between the governance structure and the information dissemination, concluded that there are links between some mechanisms of governance and voluntary information disclosure. Through these mechanisms, the information is involved in the alignment of the executive and stakeholders’ interests. For Jacquillat, by means of the internal audit, the board ensures the control over the financial reporting [7]. On the other hand, John and Senbet and Fama argue that the characteristics of the board can have an effect on the quality of financial reporting [8,9]. Actually, the board is the main source of annual and quarterly information for the shareholders [10]. Its role main function is to actively supervise the management team and redirect it when necessary [11,12]. It comes directly from the shareholders’ votes and can prompt the leaders to provide high quality information. According to Mizruchi, being a member of several boards provides administrators with an important source of information on practices and corporate policies [13]. It is a determinant positively associated with the directors’ perception of their ability to contribute to board’s debates [14]. Since the board is a supervisory body the effectiveness of which is essential, it would be interesting to analyze its impact on the relationship between the quality of the accounting information represented by the level of the accounting conservatism and the company’s performance. In this sense, we seek to answer the following question: What is the contribution of the Board of directors to the relationship between accounting conservatism and corporate performance? For this purpose, it would be necessary to consider the moderating effect of this mechanism. Embedding this effect within our analysis helps improve the existing literature and complete the analyses dealing with this issue. The remainder of the paper is structured as follows: we begin with a brief survey of the empirical literature. The description of the sample data and variables as well as the presentation and discusses of our empirical findings will be figured in a next part.