شاخص بهره وری مالم کوییست هزینه با در نظر گرفتن عملکرد گروه A cost Malmquist productivity index capturing group performance
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- ناشر : (Elsevier)
- چاپ و سال / کشور: 2015
توضیحات
چاپ شده در مجله اروپایی پژوهش عملیاتی (European Journal of Operational Research)
رشته های مرتبط: اقتصاد، اقتصاد مالی
این مقاله شاخصی را برای مقایسه بهره وری گروه های واحد عملیاتی بر حسب هزینه در صورت در درسترس بودن هزینه های ورودی ارایه می کند. از این حیث، مقاله حاضر، به توسعه شاخص مشابه موجود در منابع برای مقایسه گروه های واحد ها از حیث بهره وری فنی در غیاب قیمت های ورودی می پردازد. شاخص برای نشان دادن منشا تفاوت ها در عملکرد گروه های واحد ها هم از حیث بهره وری فنی و هم ای حیث بهره وری هزینه تجزیه می شود. شاخص و تجزیه آن، برای مقایسه واحد هایی که عملکرد یکسانی دارند ولی به دلیل این که آن ها در زمینه های مختلف برای مثال در مقایسه شرکت های انتقال آب و گاز در کشور های مختلف به کار گرفته می شوند، اهمیت زیادی دارند. لغات کلیدی: تحلیل پوششی داده، شاخص مالم کوییست، بهره وری، کارایی هزینه، ۱-مقدمه کارایی و بهره وری از منابع اصلی توسعه اقتصادی بوده و درک و دانش کامل از عوامل موثر بر بهره وری برای مدیران، کارشناسان اقتصادی و سیاست گذاران به خصوص در بحران های نامطلوب اقتصادی که ، عملکرد بهتر برای پایداری و پیشرفت اهمیت زیادی دارد بسیار مهم است. لذا، زیاد تعجب بر انگیز نیست که در دهه های اخیر، اندازه گیری و تحلیل عملکرد، توجه زیادی به خود جلب کرده و پیشرفت های زیادی از نظر نظری، روش شناسی و تجربی حاصل کرده است. اندازه گیری و تحلیل کارایی و بهره وری به مدت زمان طولانی به عنوان یک زمینه علمی مستقل تکامل حاصل کرده است، ولی در سال های اخیر، این دو به یک چارچوب مشترک تلفیق شده اند و در این زمینه، کارایی در تحلیل بهره وری ادغام می شود که از نظر بسیاری از کارشنان، رویکرد بهتری بوده است. ما در این جا به بررسی موردی می پردازیم که در آن واحد های عملیاتی از ورودی های چندگانه برای ارایه خروجی های چندگانه استفاده کرده و قیمت های ورودی و خروجی برون زا و قابل دسترس هستند.به علاوه، ما به بررسی موردی می پردازیم که واحد هایی که عملا دارای وظایف و کار کرد یکسانی هستند از انواع یکسانی از ورودی ها برای تامین انواع مشابهی از خروجی ها استفاده می کنند ولی در زمینه های مختلف عمل می کنند. لذا لزوم انجام مقایسات در کشور های مختلف ضروری به نظر می رسد. در خصوص مقایسه بین المللی شرکت های انتقال برق به مقاله هانی و پولیوت ۲۰۱۲ مراجعه کنید. شرکت های دارای عملکرد یکسان ولی در کشور های مختلف رامی توان به صورت شرکت های عملیاتی در زمینه های مختلف( از نظر رژیم قیمت گذاری و مقررات) طبقه بندی کرد. با این حال، حتی در یک کشور معین، اغلب واحد های عملیاتی با عملکرد یکسان، از نظر زمینه عملکرد متفاوت هستند. برای مثال، شعب یک بانک ممکن است از حیث زمینه فعالیت و یا انواع مشتریان بسته به این که در محیط شهری یا روستایی باشند متفاوت باشند. در چنین مواردی، هزینه های ورودی نظیر دارایی های سرمایه و کار، ممکن است بین گروه های واحد ها و نیز درون واحد های یک گروه متفاوت باشند. از این روی مقایسات واحد ها باید اثر عضویت گروه بر روی بهره وری را تفکیک و اندازه گیری کنند. این مسئله قبلا توسط یک سری از محققان بررسی شده است. مفهوم فرامرز ها (metafrontiers ) برای ایزوله سازی عضویت گروه سازی از اثرات مدیریتی بر روی کارایی و بهره وری ارایه شد.( باتس ، رایو و ا دنل ۲۰۰۴، ادنل ، رایو و باتس ۲۰۰۸). این رویکرد ها فرض می کنند که هر گروه دارای مرز بهترین عملکرد خود می باشد ولی یک فرامرزی وجود دارد که همه مرز های فردی گروه را پوشش می دهد. این خود امکان تجزیه واحد های ارزیابی شده را به بخش های قابل تعمیم به خود واحد ( مدیریت خود) و بخشی قابل تعمیم به عضویت گروه می دهد. آن ها در خصوص زمینه های عملیاتی مطلوب، دارای پیش فرض هایی می باشند. یک جایگزین برای روش فرامرزی برای مقایسه کروه های واحد ها بر اساس عملکرد توسط کامانهو و دیسون ۲۰۰۶ ارایه شده است. این رویکرد، به ارزیابی واحد های درون گروه های موجود بدون توسل به فرامرز متکی است. توسل و مراجعه به فرامرز اشاره به این دارد که توسعه فناوری با ترکیب فناوری های گروهی موجود امکان پذیر است. روش کامنهو و دیسون ۲۰۰۶ این فرض را ندارد. به علاوه، بین زمینه های عملیاتی کم و بیش مطلوب تفاوتی قایل نمی شود. از این روی، کامنهو و دیسون ۲۰۰۶، و رویکرد ارایه شده در این مقاله نیازی به فرضیات قبلی ندارند. رویکرد کامنهو و دیسون ۲۰۰۶ به مقایسه گروه های واحد های عملیاتی می پردازد که در آن تاکید اصلی بر کارایی فنی و قیمت های ورودی و خروجی که یا وجود ندارند و یا نادیده گرفته شده اند می باشد. مقاله ما از روش کامنهو و دیسون ۲۰۰۶ برای حل موردی استفاده می کند که در آن قیمت های ورودی موجود بوده و ممکن است برای واحد های درون و میان گروه ها متفاوت باشند. از آن جا که در مورد آن ها، هیچ گونه مفهوم فرامرزی وجود نداشته و پیش فرض در خصوص این که ایا عملیات در یک گروه بر خلاف گروه دیگر دارای مزیت است یا نه و این که آیا برای همه مجموعه های ورودی-خروجی و یا اندازه های مقیاس صدق می کند وجود ندارد. شاخص ارایه شده در این جا، یک سری مزیت ها را نسبت به رویکرد های مبتنی بر فرامرز متعارف برای مقایسه گروه های DMUs بر روی عملکرد دارد. این مزیت ناشی از این حقیقت است که شاخص ارایه شده در این جا، هم کارایی هزینه و هم کارایی فنی را در نظر می گیرد. به علاوه، بیش از رویکرد فرامرزی، این از حیث موارد فنی و هزینه های در سطوح مختلف قابل تجزیه بوده و اطلاعات حاصله در خصوص عملکرد گروه را تقویت می کند. ما در بخش نتیجه گیری به بحث هزینه ها و موانع شاخص اشاره می کنیم. در رابطه با شاخص های بهره وری، یک سری رویکرد های جایگزین برای کمی سازی بهره وری ارایه می شود و مطلوب ترین مورد، شاخص بهره وری مالم کوییست می باشد. مقاله مالم کویسست ۱۹۵۳، تا مدتی نادیده گرفته شده و بدون کارکرد باقی مانده بود. کاوس، کریستنسن و دیورت ۱۹۸۲ مجددا اندازه گیری بهره وری را معرفی کرده و سپس Färe and Grosskopf (1992, 1996),Grosskopf (1993), Färe, Grosskopf, Lindgren, و Roos (1989), Färe, Grosskopf, و Lovell (1994), Färe and Grosskopf (1996), Färe, Grifell-Tatje, Grosskopf, and Lovell (1997), Färe, Grosskopf, و Russell (1998),Portela و Thanassoulis (2006, 2010) رویکرد را بیشتر تشریح کردند. توسعه و اصلاحات اساسی در شاخص، تجزیه آن به شاخص هایی بود که یکی از آن ها تغییرات کارایی و دیگری تغییرات فنی را طی زمان شامل می شدند و این تجزیه ها توسط فار، کرسکوپف، نوریس و زانگ ۱۹۹۴ ارایه شدند. در این جا ما به شاخص مالم کوییست کلاسیک اشاره داریم. بخش مربوط به اندازه گیری تغییر ات عملکرد، تغییر یک واحد را نسبت به مرز آن طی زمان اندازه گیری می کند در حالی که تغییر فنی، شامل تغییرات مرز تولید طی زمان است. شاخص را می توان در زمینه تجربی با استفاده از مدل های Dea محاسبه کرد. تحت شرایط خاص، شاخص مالم کوییست به شاخص های محبوب دیگر نظیر شاخص تورن کویسست ۱۹۳۶ و فیشر ۱۹۲۲ نزدیک تر می شود. محاسبه این دو شاخص آسان بوده و برای اشکال عمومی فناوری دقیق ارزیابی شده انذ ولی در صورت ناکارایی، آن ها براورد های اریب از بهره وری در اختیار می گذارند و از این روی شاخص مالم کوییست مطلوب تر است. شاخص مالم کوییست کلاسیک ارایه شده توسط فار و همکاران ۱۹۹۴ برای مواردی ارایه شد که در آن کارایی فنی از حیث سطوح ورودی خروجی مد نظر باشند و قیمت های ورودی یا وجود نداشته باشند و یا نادیده گرفته شوند. سپس یک سری مطالعات ارایه شدند که قیمت های ورودی را به صورت موجود و قابل دسترس در نظر گرفتند. در این صورت، یک شکل مهمی از کارایی، یعنی کارایی تخصیص در تغییرات بهره وری از حیث هزینه اهمیت دارد. کارایی تخصیص درجه کاهش هزینه های ترکیبی ایجاد خروجی با انتخاب یک ترکیب بهینه از ورودی ها با توجه به قیمت های ثابت برون زا که در آن ورودی ها به خوبی تامین می شوند توسط واحد تولید کارامد از نظر فنی را نشان می دهد. کارایی تخصیص و تغییرات آن عملکرد اثر معنی داری داشته و این از حیث مطالعات تجربی که، موارد ناکارامدی تخصیص را در واحد های تولیدی گزارش کرده اند بسیار مهم است. در چنین مواردی، واحد های تولیدی طی زمان عملکرد خود را با تغییر ترکیب نهاده های خود که برای تولید ستاده یا خروجی استفاده می کنند بهبود می بخشند. از این روی، اثر تغییرکارایی تخصیص بر روی تغییر بهره وری باید زمانی در نظر گرفته شود که قیمت های ورودی در دسترس باشند. در این زمینه، بیر ۱۹۹۰ و بالک ۱۹۹۸، در چارچوب به ترتیب اقتصاد سنجی و عدد شاخص، تغییر بهره وری را تجزیه کردند طوری که تغییر کارایی تخصیص در نظر گرفته می شود. میندییاسکی و تانسکی ۲۰۰۰-۲۰۰۴ یک شاخص بهره روی هزینه مالم کوییست را که از طریق مدل های DEA محاسبه می شود ارایه کردند که به تغییرات فنی و کارایی که کل هزینه ها را پوشش می دهند تجزیه شد. این شاخص با توجه به هزینه تعریف می شود تا توابع فاصله ورودی و زمانی استفاده می شود که تولید کننده ها، کمینه ساز های هزینه باشند و کمیت ورودی-خروجی و داده های هزینه ورودی در دسترس باشند. این شاخص کاربرد فراوانی در شرایط مختلف از جمله بهداشت و درمان، بانک، واحد برق، املاک و مستغلات، صنایع تولید جنگلی و برنامه های آموزشی دارند((Hosseinzadeh, Jahanshahloo, & Akbarian, 2007)). کامنهو و دیسون ۲۰۰۶، به بررسی نمونه ای پرداختند که در آن واحد ها را می توان بر اساس شرایط عملیات طبقه بندی کرد. آن ها شاخص هایی را بر اساس شاخص مالم کوییست ارایه کرده اند که امکان تصمیم گیری در خصوص تفکیک ناکارامدی های واحد از ناکارامدی های مربوط به گروه یا برنامه ای که واحد به آن متعلق است را می دهد. این مقاله ایده فوق را بسط داده و نشان می دهد که چگونه شاخص هزینه مالم کوییست مانیداکیس و تانوسولیس ۲۰۰۴ را می توان پایه و اساس ایده های کامنهو و دیوسن ۲۰۰۶ در نظر گرفت که بتوان از آن ها برای مقایسه گروه های واحد های عملیاتی از حیث هزینه استفاده کرد این مقاله یک شاخص کلی را ارایه می کند که، بهر ه وری نسبی را از حیث هزینه بین واحد های مربوط به گروه های مختلف پوشش می دهد. این شاخص سپس برای نشان دادن تاثیر کارایی فنی و تخصیص در سطح گروه، تجزیه می شود. اطلاعاتی از این قبیل برای مدیریت عملکرد گروه های واحد مفید است. این خود مدیران را قادر می سازد تا بتوانند بهترین عملیات را در گروه های مختلف از هر دو حیث کارایی هزینه وکارایی فنی شناسایی کنند. بقیه این مقاله به صورت زیر سازمان دهی شده است. بخش ۲ بررسی منابعی در مورد شاخص مالم کویسست کلاسیکی در اختیار گذاشته و شاخص مالم کوییست هزینه و شاخص گروهی بررسی می شوند. بخش ۳ شاخص مالم کوییست را برای مقایسه گروه های واحد بر بهره وری ارایه می کند. بخش ۴ تجزیه شاخص تعریف شده در بخش ۳ را انجام می دهد. بخش ۵ شاخص ارایه شده توسط نمونه عددی را تشریح می کند. بخش ۶ شامل نتیجه گیری است.
رشته های مرتبط: اقتصاد، اقتصاد مالی
این مقاله شاخصی را برای مقایسه بهره وری گروه های واحد عملیاتی بر حسب هزینه در صورت در درسترس بودن هزینه های ورودی ارایه می کند. از این حیث، مقاله حاضر، به توسعه شاخص مشابه موجود در منابع برای مقایسه گروه های واحد ها از حیث بهره وری فنی در غیاب قیمت های ورودی می پردازد. شاخص برای نشان دادن منشا تفاوت ها در عملکرد گروه های واحد ها هم از حیث بهره وری فنی و هم ای حیث بهره وری هزینه تجزیه می شود. شاخص و تجزیه آن، برای مقایسه واحد هایی که عملکرد یکسانی دارند ولی به دلیل این که آن ها در زمینه های مختلف برای مثال در مقایسه شرکت های انتقال آب و گاز در کشور های مختلف به کار گرفته می شوند، اهمیت زیادی دارند. لغات کلیدی: تحلیل پوششی داده، شاخص مالم کوییست، بهره وری، کارایی هزینه، ۱-مقدمه کارایی و بهره وری از منابع اصلی توسعه اقتصادی بوده و درک و دانش کامل از عوامل موثر بر بهره وری برای مدیران، کارشناسان اقتصادی و سیاست گذاران به خصوص در بحران های نامطلوب اقتصادی که ، عملکرد بهتر برای پایداری و پیشرفت اهمیت زیادی دارد بسیار مهم است. لذا، زیاد تعجب بر انگیز نیست که در دهه های اخیر، اندازه گیری و تحلیل عملکرد، توجه زیادی به خود جلب کرده و پیشرفت های زیادی از نظر نظری، روش شناسی و تجربی حاصل کرده است. اندازه گیری و تحلیل کارایی و بهره وری به مدت زمان طولانی به عنوان یک زمینه علمی مستقل تکامل حاصل کرده است، ولی در سال های اخیر، این دو به یک چارچوب مشترک تلفیق شده اند و در این زمینه، کارایی در تحلیل بهره وری ادغام می شود که از نظر بسیاری از کارشنان، رویکرد بهتری بوده است. ما در این جا به بررسی موردی می پردازیم که در آن واحد های عملیاتی از ورودی های چندگانه برای ارایه خروجی های چندگانه استفاده کرده و قیمت های ورودی و خروجی برون زا و قابل دسترس هستند.به علاوه، ما به بررسی موردی می پردازیم که واحد هایی که عملا دارای وظایف و کار کرد یکسانی هستند از انواع یکسانی از ورودی ها برای تامین انواع مشابهی از خروجی ها استفاده می کنند ولی در زمینه های مختلف عمل می کنند. لذا لزوم انجام مقایسات در کشور های مختلف ضروری به نظر می رسد. در خصوص مقایسه بین المللی شرکت های انتقال برق به مقاله هانی و پولیوت ۲۰۱۲ مراجعه کنید. شرکت های دارای عملکرد یکسان ولی در کشور های مختلف رامی توان به صورت شرکت های عملیاتی در زمینه های مختلف( از نظر رژیم قیمت گذاری و مقررات) طبقه بندی کرد. با این حال، حتی در یک کشور معین، اغلب واحد های عملیاتی با عملکرد یکسان، از نظر زمینه عملکرد متفاوت هستند. برای مثال، شعب یک بانک ممکن است از حیث زمینه فعالیت و یا انواع مشتریان بسته به این که در محیط شهری یا روستایی باشند متفاوت باشند. در چنین مواردی، هزینه های ورودی نظیر دارایی های سرمایه و کار، ممکن است بین گروه های واحد ها و نیز درون واحد های یک گروه متفاوت باشند. از این روی مقایسات واحد ها باید اثر عضویت گروه بر روی بهره وری را تفکیک و اندازه گیری کنند. این مسئله قبلا توسط یک سری از محققان بررسی شده است. مفهوم فرامرز ها (metafrontiers ) برای ایزوله سازی عضویت گروه سازی از اثرات مدیریتی بر روی کارایی و بهره وری ارایه شد.( باتس ، رایو و ا دنل ۲۰۰۴، ادنل ، رایو و باتس ۲۰۰۸). این رویکرد ها فرض می کنند که هر گروه دارای مرز بهترین عملکرد خود می باشد ولی یک فرامرزی وجود دارد که همه مرز های فردی گروه را پوشش می دهد. این خود امکان تجزیه واحد های ارزیابی شده را به بخش های قابل تعمیم به خود واحد ( مدیریت خود) و بخشی قابل تعمیم به عضویت گروه می دهد. آن ها در خصوص زمینه های عملیاتی مطلوب، دارای پیش فرض هایی می باشند. یک جایگزین برای روش فرامرزی برای مقایسه کروه های واحد ها بر اساس عملکرد توسط کامانهو و دیسون ۲۰۰۶ ارایه شده است. این رویکرد، به ارزیابی واحد های درون گروه های موجود بدون توسل به فرامرز متکی است. توسل و مراجعه به فرامرز اشاره به این دارد که توسعه فناوری با ترکیب فناوری های گروهی موجود امکان پذیر است. روش کامنهو و دیسون ۲۰۰۶ این فرض را ندارد. به علاوه، بین زمینه های عملیاتی کم و بیش مطلوب تفاوتی قایل نمی شود. از این روی، کامنهو و دیسون ۲۰۰۶، و رویکرد ارایه شده در این مقاله نیازی به فرضیات قبلی ندارند. رویکرد کامنهو و دیسون ۲۰۰۶ به مقایسه گروه های واحد های عملیاتی می پردازد که در آن تاکید اصلی بر کارایی فنی و قیمت های ورودی و خروجی که یا وجود ندارند و یا نادیده گرفته شده اند می باشد. مقاله ما از روش کامنهو و دیسون ۲۰۰۶ برای حل موردی استفاده می کند که در آن قیمت های ورودی موجود بوده و ممکن است برای واحد های درون و میان گروه ها متفاوت باشند. از آن جا که در مورد آن ها، هیچ گونه مفهوم فرامرزی وجود نداشته و پیش فرض در خصوص این که ایا عملیات در یک گروه بر خلاف گروه دیگر دارای مزیت است یا نه و این که آیا برای همه مجموعه های ورودی-خروجی و یا اندازه های مقیاس صدق می کند وجود ندارد. شاخص ارایه شده در این جا، یک سری مزیت ها را نسبت به رویکرد های مبتنی بر فرامرز متعارف برای مقایسه گروه های DMUs بر روی عملکرد دارد. این مزیت ناشی از این حقیقت است که شاخص ارایه شده در این جا، هم کارایی هزینه و هم کارایی فنی را در نظر می گیرد. به علاوه، بیش از رویکرد فرامرزی، این از حیث موارد فنی و هزینه های در سطوح مختلف قابل تجزیه بوده و اطلاعات حاصله در خصوص عملکرد گروه را تقویت می کند. ما در بخش نتیجه گیری به بحث هزینه ها و موانع شاخص اشاره می کنیم. در رابطه با شاخص های بهره وری، یک سری رویکرد های جایگزین برای کمی سازی بهره وری ارایه می شود و مطلوب ترین مورد، شاخص بهره وری مالم کوییست می باشد. مقاله مالم کویسست ۱۹۵۳، تا مدتی نادیده گرفته شده و بدون کارکرد باقی مانده بود. کاوس، کریستنسن و دیورت ۱۹۸۲ مجددا اندازه گیری بهره وری را معرفی کرده و سپس Färe and Grosskopf (1992, 1996),Grosskopf (1993), Färe, Grosskopf, Lindgren, و Roos (1989), Färe, Grosskopf, و Lovell (1994), Färe and Grosskopf (1996), Färe, Grifell-Tatje, Grosskopf, and Lovell (1997), Färe, Grosskopf, و Russell (1998),Portela و Thanassoulis (2006, 2010) رویکرد را بیشتر تشریح کردند. توسعه و اصلاحات اساسی در شاخص، تجزیه آن به شاخص هایی بود که یکی از آن ها تغییرات کارایی و دیگری تغییرات فنی را طی زمان شامل می شدند و این تجزیه ها توسط فار، کرسکوپف، نوریس و زانگ ۱۹۹۴ ارایه شدند. در این جا ما به شاخص مالم کوییست کلاسیک اشاره داریم. بخش مربوط به اندازه گیری تغییر ات عملکرد، تغییر یک واحد را نسبت به مرز آن طی زمان اندازه گیری می کند در حالی که تغییر فنی، شامل تغییرات مرز تولید طی زمان است. شاخص را می توان در زمینه تجربی با استفاده از مدل های Dea محاسبه کرد. تحت شرایط خاص، شاخص مالم کوییست به شاخص های محبوب دیگر نظیر شاخص تورن کویسست ۱۹۳۶ و فیشر ۱۹۲۲ نزدیک تر می شود. محاسبه این دو شاخص آسان بوده و برای اشکال عمومی فناوری دقیق ارزیابی شده انذ ولی در صورت ناکارایی، آن ها براورد های اریب از بهره وری در اختیار می گذارند و از این روی شاخص مالم کوییست مطلوب تر است. شاخص مالم کوییست کلاسیک ارایه شده توسط فار و همکاران ۱۹۹۴ برای مواردی ارایه شد که در آن کارایی فنی از حیث سطوح ورودی خروجی مد نظر باشند و قیمت های ورودی یا وجود نداشته باشند و یا نادیده گرفته شوند. سپس یک سری مطالعات ارایه شدند که قیمت های ورودی را به صورت موجود و قابل دسترس در نظر گرفتند. در این صورت، یک شکل مهمی از کارایی، یعنی کارایی تخصیص در تغییرات بهره وری از حیث هزینه اهمیت دارد. کارایی تخصیص درجه کاهش هزینه های ترکیبی ایجاد خروجی با انتخاب یک ترکیب بهینه از ورودی ها با توجه به قیمت های ثابت برون زا که در آن ورودی ها به خوبی تامین می شوند توسط واحد تولید کارامد از نظر فنی را نشان می دهد. کارایی تخصیص و تغییرات آن عملکرد اثر معنی داری داشته و این از حیث مطالعات تجربی که، موارد ناکارامدی تخصیص را در واحد های تولیدی گزارش کرده اند بسیار مهم است. در چنین مواردی، واحد های تولیدی طی زمان عملکرد خود را با تغییر ترکیب نهاده های خود که برای تولید ستاده یا خروجی استفاده می کنند بهبود می بخشند. از این روی، اثر تغییرکارایی تخصیص بر روی تغییر بهره وری باید زمانی در نظر گرفته شود که قیمت های ورودی در دسترس باشند. در این زمینه، بیر ۱۹۹۰ و بالک ۱۹۹۸، در چارچوب به ترتیب اقتصاد سنجی و عدد شاخص، تغییر بهره وری را تجزیه کردند طوری که تغییر کارایی تخصیص در نظر گرفته می شود. میندییاسکی و تانسکی ۲۰۰۰-۲۰۰۴ یک شاخص بهره روی هزینه مالم کوییست را که از طریق مدل های DEA محاسبه می شود ارایه کردند که به تغییرات فنی و کارایی که کل هزینه ها را پوشش می دهند تجزیه شد. این شاخص با توجه به هزینه تعریف می شود تا توابع فاصله ورودی و زمانی استفاده می شود که تولید کننده ها، کمینه ساز های هزینه باشند و کمیت ورودی-خروجی و داده های هزینه ورودی در دسترس باشند. این شاخص کاربرد فراوانی در شرایط مختلف از جمله بهداشت و درمان، بانک، واحد برق، املاک و مستغلات، صنایع تولید جنگلی و برنامه های آموزشی دارند((Hosseinzadeh, Jahanshahloo, & Akbarian, 2007)). کامنهو و دیسون ۲۰۰۶، به بررسی نمونه ای پرداختند که در آن واحد ها را می توان بر اساس شرایط عملیات طبقه بندی کرد. آن ها شاخص هایی را بر اساس شاخص مالم کوییست ارایه کرده اند که امکان تصمیم گیری در خصوص تفکیک ناکارامدی های واحد از ناکارامدی های مربوط به گروه یا برنامه ای که واحد به آن متعلق است را می دهد. این مقاله ایده فوق را بسط داده و نشان می دهد که چگونه شاخص هزینه مالم کوییست مانیداکیس و تانوسولیس ۲۰۰۴ را می توان پایه و اساس ایده های کامنهو و دیوسن ۲۰۰۶ در نظر گرفت که بتوان از آن ها برای مقایسه گروه های واحد های عملیاتی از حیث هزینه استفاده کرد این مقاله یک شاخص کلی را ارایه می کند که، بهر ه وری نسبی را از حیث هزینه بین واحد های مربوط به گروه های مختلف پوشش می دهد. این شاخص سپس برای نشان دادن تاثیر کارایی فنی و تخصیص در سطح گروه، تجزیه می شود. اطلاعاتی از این قبیل برای مدیریت عملکرد گروه های واحد مفید است. این خود مدیران را قادر می سازد تا بتوانند بهترین عملیات را در گروه های مختلف از هر دو حیث کارایی هزینه وکارایی فنی شناسایی کنند. بقیه این مقاله به صورت زیر سازمان دهی شده است. بخش ۲ بررسی منابعی در مورد شاخص مالم کویسست کلاسیکی در اختیار گذاشته و شاخص مالم کوییست هزینه و شاخص گروهی بررسی می شوند. بخش ۳ شاخص مالم کوییست را برای مقایسه گروه های واحد بر بهره وری ارایه می کند. بخش ۴ تجزیه شاخص تعریف شده در بخش ۳ را انجام می دهد. بخش ۵ شاخص ارایه شده توسط نمونه عددی را تشریح می کند. بخش ۶ شامل نتیجه گیری است.
Description
abstract This paper develops an index for comparing the productivity of groups of operating units in cost terms when input prices are available. In that sense it represents an extension of a similar index available in the literature for comparing groups of units in terms of technical productivity in the absence of input prices. The index is decomposed to reveal the origins of differences in performance of the groups of units both in terms of technical and cost productivity. The index and its decomposition are of value in contexts where the need arises to compare units which perform the same function but they can be grouped by virtue of the fact that they operate in different contexts as might for example arise in comparisons of water or gas transmission companies operating in different countries. © ۲۰۱۴ Elsevier B.V. All rights reserved. 1. Introduction Efficiency and productivity are major sources of economic development and a thorough understanding of the factors affecting productivity is important for managers, economists and policy makers, especially in difficult times of economic crisis where better performance is paramount for sustainability and progress. It is not surprising, therefore, that in recent decades the measurement and analysis of performance has enjoyed a great deal of interest and has seen major developments from a theoretical, methodological and empirical point of view. The measurement and analysis of ef- ficiency and productivity evolved for a long time as independent scientific fields but in recent years the two have merged in a common framework and in this context often efficiency is incorporated in productivity analysis, which is deemed a better approach by many. We address here the case where operating units are using multiple inputs to secure multiple outputs and input prices are exogenous and available. Further, we address the case where the units in question perform the same function, using the same types of inputs to secure the same kinds of outputs, but are operating in different contexts. One case in point is the increasing need to conduct comparisons across countries. For example see Haney and Pollitt (2012) on the international comparison of electricity transmission companies. Clearly companies performing the same function but in different countries can be grouped as operating in different contexts (e.g. on ∗ Corresponding author. Tel.: +447753620465. E-mail addresses: e.thanassoulis@aston.ac.uk, dea.et@btinternet.com (E. Thanassoulis), khanjani@tabrizu.ac.ir (R.K. Shiraz), nmaniadakis@esdy.edu.gr (N. Maniadakis). prices and regulatory regimes). Even within a given country, however, often operating units performing the same function can differ by context. For example the branches of a bank may differ in terms of scope of activities and types of clientele depending on whether they operate in a rural or urban environment. In such cases input costs, e.g. for labour and capital assets, may differ between groups of units as well as within units of a given group. Comparisons therefore of units need to isolate and measure the impact of group membership on productivity. This issue has already been addressed by a number of authors. The concept of ‘metafrontiers’ has been developed to isolate group membership from ‘managerial’ effects on efficiency and productivity (e.g. see Battese, Rao, & O’Donnell, 2004; O’Donnell, Rao, & Battese, 2008). These approaches assume each group has its own best practice frontier but that there is a metafrontier which envelops all individual group frontiers. This allows one to decompose the evaluated unit’s attainment into a part attributable to the unit itself (i.e. its own management) and a part attributable to group membership. More recently Brennan, Carla, and John (2014) have considered groupings of operating units by environmental context and have developed models for estimating an index to capture the impact on productivity change attributable to the context of each grouping. They have prior notions as to more and less favourable operating contexts. An alternative to the metafrontier approach for comparing groups of units on performance is put forth by Camanho and Dyson (2006). This approach relies on assessing units within existing groupings without recourse to a metafrontier. Recourse to a metafrontier implies that there is an expansion of technology by convexification of existing group technologies. The Camanho and Dyson (2006) approach does not make this assumption. Further, it does not distinguish between http://dx.doi.org/10.1016/j.ejor.2014.09.002 0377-2217/© ۲۰۱۴ Elsevier B.V. All rights reserved. E. Thanassoulis et al. / European Journal of Operational Research 241 (2015) 796–۸۰۵ ۷۹۷ more or less favourable operating contexts. Thus the Camanho and Dyson (2006), and therefore the approach in this paper too, is less demanding of prior assumptions. The Camanho and Dyson (2006) approach compares groups of operating units where the focus is on technical efficiency and prices of inputs or outputs either do not exist or are ignored. Our paper builds on the Camanho and Dyson (2006) approach to address the case where input prices are available and they may differ for units both within and across groups. As in their case we make no recourse to the notion of a metafrontier and make no prior assumptions as to whether operating in one group as opposed to another is necessarily advantageous and whether that holds for all input-output mixes and or scale sizes. The index developed here, as we will see later, offers a number of advantages over more traditional metafrontier based approaches for comparing groups of DMUs on performance. The advantages stem from the fact that the index developed here takes into account both technical and cost efficiency. Further, more than the metafrontier approach, it is decomposable both in cost and technical terms at several levels, enriching the insights that can be gained into group performance. We return to the advantages and drawbacks of the index at the concluding section. Turning to measures of productivity, there are alternative approaches to quantifying productivity and a very popular one is the Malmquist productivity index. Malmquist’s (1953) seminal work stayed unnoticed and without any applications for some time. Caves, Cristensen, and Diewert (1982) reintroduced it to productivity measurement and subsequently, Färe and Grosskopf (1992, 1996), Grosskopf (1993), Färe, Grosskopf, Lindgren, and Roos (1989), Färe, Grosskopf, and Lovell (1994), Färe and Grosskopf (1996), Färe, Grifell-Tatje, Grosskopf, and Lovell (1997), Färe, Grosskopf, and Russell (1998), Portela and Thanassoulis (2006, 2010) further elaborated the approach. A major extension of the index was its decomposition into a measure capturing efficiency change and one capturing technical change over time by Färe, Grosskopf, Norris, and Zhang (1994). We refer to this here as the ‘classical’ Malmquist index. The part measuring efficiency change measures the shift of the individual unit relative to its frontier over time while technical change captures the shift of the production boundary itself over time. The index can be computed in the empirical context using DEA models. Under certain conditions the Malmquist index approximates other popular indices such as the Törnqvist (1936) and the Fisher (1922) index. These two indices are easy to compute and they have been shown to be exact for general forms of technology, but in the presence of inefficiency they may provide biased (see Coelli, Prasada Rao, & Battese, 1998) estimates of productivity and thus the Malmquist index is preferable. The classical Malmquist index Färe et al. (1994) was generally developed for cases where technical efficiency in terms of input–output levels was the focus and input prices either did not exist or were ignored. Later a parallel strand of the literature evolved which takes input prices into account where they are available. In this case an important form of efficiency, namely allocative, is contributory to productivity change in cost terms. Allocative efficiency captures the degree to which an already technically efficient production unit can further reduce its aggregate cost of securing its outputs by selecting an optimal mix of inputs given the exogenously fixed prices at which it can secure its inputs. Allocative efficiency and its change may affect performance significantly and this is important in light of empirical studies which have identified frequent instances of allocative inefficiency at production units. In such cases production units may improve over time their performance by changing the input mix they employ to produce their output. Hence the impact of allocative efficiency change on productivity change should be accounted for Coelli et al. (1998) when input prices are available. In this context, Bauer (1990) and Balk (1998) decomposed, in the econometric and index number framework respectively, productivity change so that allocative efficiency change is captured. Maniadakis and Thanassoulis (2000, 2004) developed a cost Malmquist productivity index, computed through DEA models, which is decomposed into technical change and overall efficiency change which captures costs. The index is defined in terms of cost rather than input distance functions and is applicable when producers can be assumed to be cost minimisers and input–output quantity and input price data are available. This index has seen many applications in various settings including health care, banks, electricity units, real estate, forest product industries, and educational programmes and it has also seen further extensions (Hosseinzadeh, Jahanshahloo, & Akbarian, 2007). Camanho and Dyson (2006) address the case where units can be grouped by operating context. They developed measures, based on the Malmquist index, that enable the decision making unit’s internal inefficiencies to be distinguished from those associated with the group (or program) to which the unit belongs. The present paper extends this idea to show how the cost Malmquist index of Maniadakis and Thanassoulis (2004) can be used to build on the Camanho and Dyson (2006) ideas so as to compare groups of operating units in cost terms. The paper develops an overall index that captures the relative productivity in terms of cost between units belonging to different groups. The index is then decomposed to reveal the impact of technical and allocative efficiency at group level. Information of this type would be useful for managing the performance of groups of units. It would enable managers to identify best practice across groups and this would be both in terms of technical and cost efficiency. The remainder of this paper is organized as follows. Section 2 provides a review of literature on the classical Malmquist index; the cost Malmquist index and group (technical) Malmquist index. Section 3 develops the cost Malmquist index for comparing groups of units on productivity. Section 4 develops the decomposition of the index de- fined in Section 3. Section 5 illustrates the index developed by means of a numerical example. Section 6 concludes