تاثیرات تعدیل کننده سودآوری و نفوذ بر روی روابط میان بهره وری محیط زیست و ارزش شرکتی در شرکت های تجاری عمومی مالزی The moderating effect of profitability and leverage on the relationship between eco-efficiency and firm value in publicly traded Malaysian firms
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- ناشر : امرالد Emerald
- چاپ و سال / کشور: 2015
توضیحات
رشته های مرتبط: مدیریت، علوم اقتصادی و حسابداری، حسابداری مالی، مهندسی مالی و ریسک، مدیریت مالی، مدیریت بازرگانی و مدیریت کسب و کار
مقدمه در طول دو دهه گذشته انتظارات رو به رشدی در مورد نیاز کمپانی های برای مسئولیت پذیر شدن آن ها در قبال محیط زیست وجود داشته است (آکروت و عثمان، ۲۰۱۳). به عنوان نشانه ای از ناتوایی در رسیدن به این انتظارات در حال رشد، سازمان های دست به کار شدند و عزم خود را جذب کردند تا فرآیند های تجاری خود را با این رویه همسو کنند. (النجار و آنفیمیادو، ۲۰۱۲). سازمان ها در حقیقت عملکرد محیط زیستی خود را به نگرانی های قبلی خود در زمینه کیفیت، خدمات و هزینه اضافه کردند ( بردلی و همکاران، ۱۹۹۹). عملکرد محیط زیست از دیدگاه عمومی ابزاری است که مقادیر را برای اطمینان حاصل کردن از تحمل ویژگی های محیط زیستی مثل آب، خاک، هوا و سیستم های محیط زیستی به کار گرفته است. کاهش تاثیرات محیط زیستی و یا بازیابی اکوسیستم ها تاکید و تقاضای زیادی را برروی منابع سازمانی دارد. این هزینه بالا لازم است در نظر گرفته شود. درگیر شدن در این فرآیند های بازیابی منجر به ظهور محیط زیست و بهره وری می شود. بنابراین مفهوم محیط زیست و بهره وری ترکیبی از محیط زیست واقتصاد است. بحث های بین المللی در مورد محیط زیست مثل کنفرانس ملل متحد در مورد محیط زیست و توسعه از سوی کمیته تجارت برای توسعه پایدار برای شناساندن مفهوم محیط زیست و بهره وری که در حال حاضر تبدیل به استراتژی کلیدی در تجارت برای ارزیابی و افزایش عملکرد محیط زیستی محصولات و خدمات آن ها شده است، برگزار شده است. ( کمیته تجارت جهانی برای توسعه پایدار، ۲۰۰۲). طبق گفته دارول و همکاران (۲۰۰۵) محیط زیست و بهره وری همان ارزش اقتصادی خلق شده از سوی کمپانی ها در مورد محصولات و خدمات ارسالی خود در مقایسه با فاضلاب تولیدی است. اخیرا، شمار زیادی از سرمایه گذاران شروع به در نظر گیری ایده سرمایه گذاری اجتماعی مسئول پذیر کرده اند. با این وجود، بحث در مورد این که آیا ارزش در نتیجه مسائل محیط زیستی به فرایند انتخاب سهام ها اضافه می شود هنوز وجود دارد . یک سمت از این تقسیم معتقد است که هر تلاشی برای بهبود عملکرد اجتماعی و یا محیطی با کاهش ارزش سهامداران بهبود پیدا می کند. تفکر رایج این است که هزینه کمپانی در هماهنگ شدن با چنین استاندارهای اخلاقی منجر به افزایش زیاد قیمت محصولات خواهد شد که در نهایت کمپانی را در موقعیت سودآوری در صنعت قرار می دهد و منجر به سودآوری پایین تر می شود (والی و وایت هد، ۱۹۹۴). گروه های دیگری معتقد هستند که یک استراتژی برای بهبود عملکرد اجتماعی و یا محیط زیستی می تواند ارتقاء دهنده کارایی خروجی های کمپانی و یا حتی ایجاد کننده یک رکود در بازار شود (پرتر و ون در لیند، ۱۹۹۵). به اعتقاد آن ها یک عملکرد محیط زیستی بهبود یافته منجر به استفاده کارا از هزینه منابع سازمانی به روشی خواهد شد که تجارت هایی که از لحاظ محیط زیستی مسئول هستند قادر به ارائه گزارش سود های بیشتر هستند که منجر به افزایش ارزش در این شرکت ها در مقایسه با کمپانی هایی است که دارای مسئولیت کم تری در این زمینه هستند. علاوه براین، ارتباط میان نگرانی های محیط زیستی و عملکرد شرکت ها به طور وسیعی با استنا به این یافته های ترکیبی مورد مطالعه قرار گرفته است. هر چند، این مطالعات به رابطه میان فعالیت محیط زیستی و عملکرد های خوب مالی اشاره کرده اند (برای مثال رجوع شود به النجار و آنفیامیادو، ۲۰۱۲؛ کانلی و لیمفامیایوم، ۲۰۰۴، دول و همکاران، ۲۰۰۰؛ کونر و کوهن، ۲۰۰۱؛ سینکین و همکاران، ۲۰۰۸) در مقایسه به گفته دیگران چنین روابطی وجود ندارد (اینگرام و فریزر، ۱۹۸۰؛ والی و وایت هید، ۱۹۹۴) به گفته آن ها عملکرد های چاره ساز در مورد محیط زیست نیازمند هزینه های بالا به دلیل این که سرمایه گذاری در تکنولوژی شرط لازم برای مهندسی تکنولوژی ها و محصولات سبز به منظور تسهیل تاثیرات مرگ بار آن برروی محیط زیست است به علاوه همسو شدن با نیاز های محیط زیست و بهره وری نیازمند صرف هزینه زیاد است. برای درک بهتر از تاثیر محیط زیست و بهره وری در مورد ارزش شرکت ها ما دو نوع متغییر میانه را در مدل خود معرفی می کنیم. به نظر ما ویژگی های شرکت ها با استراتژی های محیط زیستی در محیط زیست و بهره وری که برروی رابطه میان محیط زیست و بهره وری و ارزش شرکت ها اثر می گذارند، در تعامل هستند . بنابراین، ما تاثیر ویژگی های خاص شرکت ها را مثل نفوذ و برگشت دارایی ها براساس رابطه میان محیط زیست و بهره وری و ارزش شرکت ها مورد آزمایش قرار می دهیم. در انجام این کار، مطالعه حاضر کاربردهای تئوریکی سیاست محیط زیستی شرکت ها را که شامل محیط زیست و بهره وری برای افزایش ارزش شرکت ها است و در مطالعات قبلی مطرح شده است، بسط می دهیم.
مقدمه در طول دو دهه گذشته انتظارات رو به رشدی در مورد نیاز کمپانی های برای مسئولیت پذیر شدن آن ها در قبال محیط زیست وجود داشته است (آکروت و عثمان، ۲۰۱۳). به عنوان نشانه ای از ناتوایی در رسیدن به این انتظارات در حال رشد، سازمان های دست به کار شدند و عزم خود را جذب کردند تا فرآیند های تجاری خود را با این رویه همسو کنند. (النجار و آنفیمیادو، ۲۰۱۲). سازمان ها در حقیقت عملکرد محیط زیستی خود را به نگرانی های قبلی خود در زمینه کیفیت، خدمات و هزینه اضافه کردند ( بردلی و همکاران، ۱۹۹۹). عملکرد محیط زیست از دیدگاه عمومی ابزاری است که مقادیر را برای اطمینان حاصل کردن از تحمل ویژگی های محیط زیستی مثل آب، خاک، هوا و سیستم های محیط زیستی به کار گرفته است. کاهش تاثیرات محیط زیستی و یا بازیابی اکوسیستم ها تاکید و تقاضای زیادی را برروی منابع سازمانی دارد. این هزینه بالا لازم است در نظر گرفته شود. درگیر شدن در این فرآیند های بازیابی منجر به ظهور محیط زیست و بهره وری می شود. بنابراین مفهوم محیط زیست و بهره وری ترکیبی از محیط زیست واقتصاد است. بحث های بین المللی در مورد محیط زیست مثل کنفرانس ملل متحد در مورد محیط زیست و توسعه از سوی کمیته تجارت برای توسعه پایدار برای شناساندن مفهوم محیط زیست و بهره وری که در حال حاضر تبدیل به استراتژی کلیدی در تجارت برای ارزیابی و افزایش عملکرد محیط زیستی محصولات و خدمات آن ها شده است، برگزار شده است. ( کمیته تجارت جهانی برای توسعه پایدار، ۲۰۰۲). طبق گفته دارول و همکاران (۲۰۰۵) محیط زیست و بهره وری همان ارزش اقتصادی خلق شده از سوی کمپانی ها در مورد محصولات و خدمات ارسالی خود در مقایسه با فاضلاب تولیدی است. اخیرا، شمار زیادی از سرمایه گذاران شروع به در نظر گیری ایده سرمایه گذاری اجتماعی مسئول پذیر کرده اند. با این وجود، بحث در مورد این که آیا ارزش در نتیجه مسائل محیط زیستی به فرایند انتخاب سهام ها اضافه می شود هنوز وجود دارد . یک سمت از این تقسیم معتقد است که هر تلاشی برای بهبود عملکرد اجتماعی و یا محیطی با کاهش ارزش سهامداران بهبود پیدا می کند. تفکر رایج این است که هزینه کمپانی در هماهنگ شدن با چنین استاندارهای اخلاقی منجر به افزایش زیاد قیمت محصولات خواهد شد که در نهایت کمپانی را در موقعیت سودآوری در صنعت قرار می دهد و منجر به سودآوری پایین تر می شود (والی و وایت هد، ۱۹۹۴). گروه های دیگری معتقد هستند که یک استراتژی برای بهبود عملکرد اجتماعی و یا محیط زیستی می تواند ارتقاء دهنده کارایی خروجی های کمپانی و یا حتی ایجاد کننده یک رکود در بازار شود (پرتر و ون در لیند، ۱۹۹۵). به اعتقاد آن ها یک عملکرد محیط زیستی بهبود یافته منجر به استفاده کارا از هزینه منابع سازمانی به روشی خواهد شد که تجارت هایی که از لحاظ محیط زیستی مسئول هستند قادر به ارائه گزارش سود های بیشتر هستند که منجر به افزایش ارزش در این شرکت ها در مقایسه با کمپانی هایی است که دارای مسئولیت کم تری در این زمینه هستند. علاوه براین، ارتباط میان نگرانی های محیط زیستی و عملکرد شرکت ها به طور وسیعی با استنا به این یافته های ترکیبی مورد مطالعه قرار گرفته است. هر چند، این مطالعات به رابطه میان فعالیت محیط زیستی و عملکرد های خوب مالی اشاره کرده اند (برای مثال رجوع شود به النجار و آنفیامیادو، ۲۰۱۲؛ کانلی و لیمفامیایوم، ۲۰۰۴، دول و همکاران، ۲۰۰۰؛ کونر و کوهن، ۲۰۰۱؛ سینکین و همکاران، ۲۰۰۸) در مقایسه به گفته دیگران چنین روابطی وجود ندارد (اینگرام و فریزر، ۱۹۸۰؛ والی و وایت هید، ۱۹۹۴) به گفته آن ها عملکرد های چاره ساز در مورد محیط زیست نیازمند هزینه های بالا به دلیل این که سرمایه گذاری در تکنولوژی شرط لازم برای مهندسی تکنولوژی ها و محصولات سبز به منظور تسهیل تاثیرات مرگ بار آن برروی محیط زیست است به علاوه همسو شدن با نیاز های محیط زیست و بهره وری نیازمند صرف هزینه زیاد است. برای درک بهتر از تاثیر محیط زیست و بهره وری در مورد ارزش شرکت ها ما دو نوع متغییر میانه را در مدل خود معرفی می کنیم. به نظر ما ویژگی های شرکت ها با استراتژی های محیط زیستی در محیط زیست و بهره وری که برروی رابطه میان محیط زیست و بهره وری و ارزش شرکت ها اثر می گذارند، در تعامل هستند . بنابراین، ما تاثیر ویژگی های خاص شرکت ها را مثل نفوذ و برگشت دارایی ها براساس رابطه میان محیط زیست و بهره وری و ارزش شرکت ها مورد آزمایش قرار می دهیم. در انجام این کار، مطالعه حاضر کاربردهای تئوریکی سیاست محیط زیستی شرکت ها را که شامل محیط زیست و بهره وری برای افزایش ارزش شرکت ها است و در مطالعات قبلی مطرح شده است، بسط می دهیم.
Description
There has been growing expectations by societies over the past two decades on the need for corporations to become more accountable for the environment (Akrout and Othman, 2013). As a fall out of these growing expectations, organisations are beginning to take the initiative and are beefing up their business processes to conform to this trend (Al-Najjar and Anfimiadou, 2012). The organisations have indeed added environmental performance to their previous concerns for quality, service and cost (Brady et al., 1999). Environmental performance viewed from a general perspective means putting in place measures that ensure the sustainability of environmental attributes such as water, soil, air and eco-systems. The reduction of environmental impacts or restoring the ecosystem poses huge demand on the organisation’s resources. This huge spending needs to be accounted for. Engaging in these processes of restoration leads to the emergence of eco-efficiency. The eco-efficiency concept is thus a midpoint between the economy and the environment. International discussions on the environment such as the United Nations Conference on Environment and Development, held by the business council for sustainable development popularised the concept of eco-efficiency because it has now become a key strategy used by business to assess and enhance the environmental performance of their products and services (World Business Council for Sustainable Development, 2002). Derwall et al. (2005) define eco-efficiency as the economic value created by a company from its products and services delivered in relation to the waste generated. In recent times, a large number of potential investors are beginning to consider the idea of socially responsible investing. Nevertheless, the debate whether value is added as a result of environmental consideration to the process of stock selection is still on. One side of the divide believes that any attempt to improve social or environmental performance will be met with reduced shareholder value. A common thought is that a company’s cost of complying with such ethical standards will lead to higher product prices which will place such a company at a disadvantaged position in the industry, leading to lower profitability (Walley and Whitehead, 1994). The other groups are of the opinion that a strategy of improved social or environmental performance can boost a company’s output efficiency or even create a niche in the market (Porter and Van Der Linde, 1995). They assert that an improved environmental performance will lead to a cost-efficient use of the organisation’s resources such that businesses that are environmentally responsible will be able to report higher profits leading to an enhanced value than less-responsible companies. Furthermore, the connection between environmental concerns and performance of the firms has been widely studied with evidence of mixed findings. Although studies have established the link between environmental activity and good financial performance (see for example Al-Najjar and Anfimiadou, 2012; Connelly and Limpaphayom, 2004; Dowell et al., 2000; Konar and Cohen, 2001; Sinkin et al., 2008), others have in contrast reported that such positive relation does not exist (Ingram and Frazier, 1980; Walley and Whitehead, 1994); they assert that remedial actions on the environment require huge costs because the investment in the requisite technology is necessary to engineer green technologies and products to alleviate the dreadful effects on the immediate environment, as well as comply with eco-efficient requirement require huge outlay. For a more detailed understanding of the impact of eco-efficiency on the value of the firm, we introduce two moderating variables into our model. We argue that firm characteristics interplay with environmental strategy of eco-efficiency, affecting the relationship between eco-efficiency and firm value. Thus, we examine the impact of firm-specific characteristics such as leverage and the return on assets on the relationship between eco-efficiency and firm value. In doing so, the current study would expand prior studies on the theoretical implications of corporate environmental policy, including eco-efficiency for enhancing firm value.