بازنگری تقسیم سود شرکت Corporate dividend policy revisited
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- ناشر : امرالد Emerald
- چاپ و سال / کشور: 2015
توضیحات
رشته های مرتبط: مدیریت و علوم اقتصادی، مدیریت مالی، مدیریت کسب و کار و اقتصاد مالی
۱٫ پیشگفتار طبق نظریه مالی، هدف مدیریت، ایجاد ارزش برای ذینفعان، به ویژه برای به حداکثر رساندن ثروت سهامداران است. علی رغم پژوهش تجربی و نظریهپردازی گسترده، بحثهای قابل ملاحظهای در این مورد که آیا سیاستهای تقسیم سود در دستیابی به این هدف نقش دارند وجود دارد. سیاستهای تقسیم سود به خط مشی پرداختی که یک شرکت در تعیین اندازه و توزیع الگوهای برای سهامداران در طول زمان دنبال میکند اشاره دارند. شرکتها پول نقد را از طریق سود سهام نقدی، بازخریدهای سهام، و به ویژه سود سهام تعیین شده به سهامداران توزیع میکنند. دی آنجلو و همکاران (۲۰۰۴) گزارش میکنند که شرکتهای آمریکایی به ندرت سود سهام تعیین شده به طور ویژه را مگر در مواردی که یک سود بزرگ یک بار وجود داشته باشد پرداخت میکنند، با وجود این حقیقت که آنها یک بار به اندازهی سود سهام نقدی منظم، رایج بودند. تحقیقات اولیه در مورد سیاستهای تقسیم سود، دو دیدگاه بسیار متفاوت را در مورد ارتباط بین سود سهام نقدی و ارزش شرکت ارائه میدهند. یک دیدگاه که به میلر و مودیلیانی (۱۹۶۱) نسبت داده میشود و در بلک (۱۹۶۱) تکرار میشود نشان میدهد که تقسیم سود سهام برای ارزش شرکت نامناسب و احتمالا تنزل دهندهی ارزش است. بلک در مقاله کلاسیک خود (ص ۵) اشاره میکند که «هر چه نگاه ما به تصویر تقسیم سود سهام سختتر باشد، آن بیشتر شبیه یک پازل به نظر میرسد، با قطعاتی که با هم جور در نمیآیند». چشمانداز دیگر، که در کارهای کلاسیک ویلیامز (۱۹۸۳)، لیندنر (۱۹۶۵)، و گوردون (۱۹۵۹) نشان داده شده است، سود سهام را به عنوان یک تعیین کنندهی مهم ارزش شرکت در نظر میگیرد. در دورهی پس از این دیدگاههای اولیه، محققان به بررسی اهمیت تصمیمهای توزیع، برای ارزش شرکت پرداختند. همانطور که بیکر و همکاران (۲۰۰۲) نتیجه میگیرند، «علی رغم حجم زیاد تحقیقات، ما هنوز همه پاسخهای برای پازل تقسیم سود سهام را فراهم نکردهایم». تقریبا یک دهه بعد، بیکر و همکاران (۲۰۰۱، ص ۳۰۵) نتیجه میگیرند که «شواهد تجربی در این مورد که آیا سیاست تقسیم سود سهام دارای تاثیر روی ارزش یک شرکت است توصیهی متناقضی را برای مدیران شرکت ارائه میدهند». با این وجود، پیشرفتهای قابل توجهی در مطالعه سیاستهای پرداخت در طول چند دهه گذشته ایجاد شدهاند. در مطالعه سیاستهای تقسیم سود سهام، محققان معمولا بر دو رویکرد اصلی تکیه دارند. رویکرد اول از تجزیه و تحلیل آماری دادههای مالی منتشر شده برای تست فرضیههای مختلف در مورد سیاستهای تقسیم سود سهام استفاده میکند. چیانگ و همکاران (۲۰۰۶) ادعا میکنند که چنین دادهای مبتنی بر نتایج واقعی میتوانند واقعیت سطح را توضیح دهند اما نمیتوانند انگیزه را بسنجند. همانطور که فرانکفورتر و وود (۲۰۰۳) اشاره میکنند، «هیچ نظریهای بر اساس پارادایم اقتصادی تاکنون توسعه نیافته است بنابراین این کاملا پایداری سیاست پرداخت شرکت را توضیح میدهد.» رویکرد دوم از روش مروری (بررسی اجمالی) برای به دست آوردن دادههای اولیه درباره خط مشی تقسیم سود سهام از مدیران مالی و بقیه استفاده میکند. همانطور که فرانکفورتر و همکاران (۲۰۰۲، ص ۲۰۲) بیان میکنند، «… انگیزه و برداشت افراد را نمیتوان به طور ساده با تجزیه و تحلیل دادههای بازار درک کرد». طبق نظر توفانو (۲۰۰۱) و گراهام و هاروی (۲۰۰۱) ، استفاده از رویکردهای تجربی مختلف میتواند به معتبرسازی نتایج مطالعات کمّی با استفاده از رویکرد بازار-محور کمک کند. تحقیقات مروری، پژوهش را بر اساس دادههای ثانویه تکمیل میکنند و بینشهایی اضافی را در این مورد که چرا شرکتها در تصمیمات مربوط به سیاستهای تقسیم سود سهام درگیر میشوند فراهم میکنند. هدف اصلی ما فراهم ساختن مقدمهای برای این مساله ویژه «امور مالی مدیریتی» در مورد سود سهام و سیاستهای تقسیم سود سهام است. ما مروری کلی و ترکیبی از برخی مقالات مهم را با روندها و چشماندازهای مختلف به ترتیب وقوع ارائه میدهیم، حقایق تلطیف شده را فراهم میکنیم، پیامدهای عملی را ارائه میدهیم، و مسیرهایی را برای تحقیق آینده پیشنهاد میکنیم. ما همچنین قطعاتی از پازل تقسیمبندی سود سهام را که در مقایسه با بقیه، پشتیبانی تجربی بیشتری را دریافت کردهاند، شناسایی میکنیم. اگرچه تمرکز اصلی ما روی سود سهام نقدی است، مرور مقالات در زمینه بازخریدهای سهام، و به ویژه سود سهام تعیین شده به صورت خاص، در بیرمن (۲۰۰۱)، ورمالن (۲۰۰۵) بیکر (۲۰۰۹)، بیکر و همکاران (۲۰۱۱) و غیره قابل دسترس هستند. با توجه به مقالات گسترده در زمینه تقسیم سود سهام، این مرور ناگزیر ناکامل است. برخلاف مرورهای مقالات که بررسیهای دقیقی از نظریهها و شواهد تجربی مطالعات انفرادی را فراهم میکنند، ما رویکرد متفاوتی را اتخاذ میکنیم و چشمانداز وسیعتری را ارائه میدهیم. سهم متمایز این مقاله این است که ما نتیجهگیریهای مهم بر اساس یافتههای نظری و تجربی از کتابهای مربوطه و مرور مقالات در زمینه سیاستهای تقسیم سود سهام از سال ۲۰۰۰ را ترکیب میکنیم. ما به ویژه مروری از تحقیقات را با تمرکز روی بینشهای جدید برای پرداخت سود سهام نقدی فراهم میکنیم. تعجبآور نیست که نتیجهگیریهای به دست آمده از بررسی مقالات مختلف گاهی اوقات یکدیگر را نقض میکنند. ترکیب (سنتز) ما، نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیلهای آماری و بررسیهای مدیریتی را ادغام میکند.برای هدف ما نیاز به ارائه سیستماتیک مرورهایی از مطالعات انفرادی با توجه قابلیت دسترسی مرورهای عمیق مختلف مقالات در زمینه سیاستهای تقسیم سود سهام وجود ندارد. این رویکرد نامعمول است اما برای فراهم ساختن پس زمینهای از این مساله اساسی امور مالی مدیریتی مناسب است. به منظور اجتناب از تفسیر نادرست یا فیلتر نتیجهگیریهای فراهم شده در این مرورها، ما آنها را اغلب در کلمات خود محققان ارائه میدهیم. ادامه مقاله به صورت زیر سازماندهی میشود. دو بخش بعد، این مساله اساسی را مورد بررسی قرار میدهند که آیا سیاستهای تقسیم سود سهام دارای تاثیر روی ارزش شرکت و از اینرو ثروت سهامدار به وسیله بررسی مناسب یا نامناسب بودن تقسیم سود سهام هستند. پس از آن، مروری از روندهای و پرداختهای سود سهام در طول زمان ارائه میشود. دو بخش بعدی به بررسی دو پرسش مهم میپردازند: چرا شرکتها سود سهام پرداخت میکنند؟ چه چیزی اندازه پرداختهای سود سهام را تعیین میکند؟ بخشهای باقیمانده، برخی حقایق تلطیف شده، پیامدهای ضمنی عملی، زمینههای تحقیق بیشتر، و مشاهدات نهایی را ارائه میدهند.
۱٫ پیشگفتار طبق نظریه مالی، هدف مدیریت، ایجاد ارزش برای ذینفعان، به ویژه برای به حداکثر رساندن ثروت سهامداران است. علی رغم پژوهش تجربی و نظریهپردازی گسترده، بحثهای قابل ملاحظهای در این مورد که آیا سیاستهای تقسیم سود در دستیابی به این هدف نقش دارند وجود دارد. سیاستهای تقسیم سود به خط مشی پرداختی که یک شرکت در تعیین اندازه و توزیع الگوهای برای سهامداران در طول زمان دنبال میکند اشاره دارند. شرکتها پول نقد را از طریق سود سهام نقدی، بازخریدهای سهام، و به ویژه سود سهام تعیین شده به سهامداران توزیع میکنند. دی آنجلو و همکاران (۲۰۰۴) گزارش میکنند که شرکتهای آمریکایی به ندرت سود سهام تعیین شده به طور ویژه را مگر در مواردی که یک سود بزرگ یک بار وجود داشته باشد پرداخت میکنند، با وجود این حقیقت که آنها یک بار به اندازهی سود سهام نقدی منظم، رایج بودند. تحقیقات اولیه در مورد سیاستهای تقسیم سود، دو دیدگاه بسیار متفاوت را در مورد ارتباط بین سود سهام نقدی و ارزش شرکت ارائه میدهند. یک دیدگاه که به میلر و مودیلیانی (۱۹۶۱) نسبت داده میشود و در بلک (۱۹۶۱) تکرار میشود نشان میدهد که تقسیم سود سهام برای ارزش شرکت نامناسب و احتمالا تنزل دهندهی ارزش است. بلک در مقاله کلاسیک خود (ص ۵) اشاره میکند که «هر چه نگاه ما به تصویر تقسیم سود سهام سختتر باشد، آن بیشتر شبیه یک پازل به نظر میرسد، با قطعاتی که با هم جور در نمیآیند». چشمانداز دیگر، که در کارهای کلاسیک ویلیامز (۱۹۸۳)، لیندنر (۱۹۶۵)، و گوردون (۱۹۵۹) نشان داده شده است، سود سهام را به عنوان یک تعیین کنندهی مهم ارزش شرکت در نظر میگیرد. در دورهی پس از این دیدگاههای اولیه، محققان به بررسی اهمیت تصمیمهای توزیع، برای ارزش شرکت پرداختند. همانطور که بیکر و همکاران (۲۰۰۲) نتیجه میگیرند، «علی رغم حجم زیاد تحقیقات، ما هنوز همه پاسخهای برای پازل تقسیم سود سهام را فراهم نکردهایم». تقریبا یک دهه بعد، بیکر و همکاران (۲۰۰۱، ص ۳۰۵) نتیجه میگیرند که «شواهد تجربی در این مورد که آیا سیاست تقسیم سود سهام دارای تاثیر روی ارزش یک شرکت است توصیهی متناقضی را برای مدیران شرکت ارائه میدهند». با این وجود، پیشرفتهای قابل توجهی در مطالعه سیاستهای پرداخت در طول چند دهه گذشته ایجاد شدهاند. در مطالعه سیاستهای تقسیم سود سهام، محققان معمولا بر دو رویکرد اصلی تکیه دارند. رویکرد اول از تجزیه و تحلیل آماری دادههای مالی منتشر شده برای تست فرضیههای مختلف در مورد سیاستهای تقسیم سود سهام استفاده میکند. چیانگ و همکاران (۲۰۰۶) ادعا میکنند که چنین دادهای مبتنی بر نتایج واقعی میتوانند واقعیت سطح را توضیح دهند اما نمیتوانند انگیزه را بسنجند. همانطور که فرانکفورتر و وود (۲۰۰۳) اشاره میکنند، «هیچ نظریهای بر اساس پارادایم اقتصادی تاکنون توسعه نیافته است بنابراین این کاملا پایداری سیاست پرداخت شرکت را توضیح میدهد.» رویکرد دوم از روش مروری (بررسی اجمالی) برای به دست آوردن دادههای اولیه درباره خط مشی تقسیم سود سهام از مدیران مالی و بقیه استفاده میکند. همانطور که فرانکفورتر و همکاران (۲۰۰۲، ص ۲۰۲) بیان میکنند، «… انگیزه و برداشت افراد را نمیتوان به طور ساده با تجزیه و تحلیل دادههای بازار درک کرد». طبق نظر توفانو (۲۰۰۱) و گراهام و هاروی (۲۰۰۱) ، استفاده از رویکردهای تجربی مختلف میتواند به معتبرسازی نتایج مطالعات کمّی با استفاده از رویکرد بازار-محور کمک کند. تحقیقات مروری، پژوهش را بر اساس دادههای ثانویه تکمیل میکنند و بینشهایی اضافی را در این مورد که چرا شرکتها در تصمیمات مربوط به سیاستهای تقسیم سود سهام درگیر میشوند فراهم میکنند. هدف اصلی ما فراهم ساختن مقدمهای برای این مساله ویژه «امور مالی مدیریتی» در مورد سود سهام و سیاستهای تقسیم سود سهام است. ما مروری کلی و ترکیبی از برخی مقالات مهم را با روندها و چشماندازهای مختلف به ترتیب وقوع ارائه میدهیم، حقایق تلطیف شده را فراهم میکنیم، پیامدهای عملی را ارائه میدهیم، و مسیرهایی را برای تحقیق آینده پیشنهاد میکنیم. ما همچنین قطعاتی از پازل تقسیمبندی سود سهام را که در مقایسه با بقیه، پشتیبانی تجربی بیشتری را دریافت کردهاند، شناسایی میکنیم. اگرچه تمرکز اصلی ما روی سود سهام نقدی است، مرور مقالات در زمینه بازخریدهای سهام، و به ویژه سود سهام تعیین شده به صورت خاص، در بیرمن (۲۰۰۱)، ورمالن (۲۰۰۵) بیکر (۲۰۰۹)، بیکر و همکاران (۲۰۱۱) و غیره قابل دسترس هستند. با توجه به مقالات گسترده در زمینه تقسیم سود سهام، این مرور ناگزیر ناکامل است. برخلاف مرورهای مقالات که بررسیهای دقیقی از نظریهها و شواهد تجربی مطالعات انفرادی را فراهم میکنند، ما رویکرد متفاوتی را اتخاذ میکنیم و چشمانداز وسیعتری را ارائه میدهیم. سهم متمایز این مقاله این است که ما نتیجهگیریهای مهم بر اساس یافتههای نظری و تجربی از کتابهای مربوطه و مرور مقالات در زمینه سیاستهای تقسیم سود سهام از سال ۲۰۰۰ را ترکیب میکنیم. ما به ویژه مروری از تحقیقات را با تمرکز روی بینشهای جدید برای پرداخت سود سهام نقدی فراهم میکنیم. تعجبآور نیست که نتیجهگیریهای به دست آمده از بررسی مقالات مختلف گاهی اوقات یکدیگر را نقض میکنند. ترکیب (سنتز) ما، نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیلهای آماری و بررسیهای مدیریتی را ادغام میکند.برای هدف ما نیاز به ارائه سیستماتیک مرورهایی از مطالعات انفرادی با توجه قابلیت دسترسی مرورهای عمیق مختلف مقالات در زمینه سیاستهای تقسیم سود سهام وجود ندارد. این رویکرد نامعمول است اما برای فراهم ساختن پس زمینهای از این مساله اساسی امور مالی مدیریتی مناسب است. به منظور اجتناب از تفسیر نادرست یا فیلتر نتیجهگیریهای فراهم شده در این مرورها، ما آنها را اغلب در کلمات خود محققان ارائه میدهیم. ادامه مقاله به صورت زیر سازماندهی میشود. دو بخش بعد، این مساله اساسی را مورد بررسی قرار میدهند که آیا سیاستهای تقسیم سود سهام دارای تاثیر روی ارزش شرکت و از اینرو ثروت سهامدار به وسیله بررسی مناسب یا نامناسب بودن تقسیم سود سهام هستند. پس از آن، مروری از روندهای و پرداختهای سود سهام در طول زمان ارائه میشود. دو بخش بعدی به بررسی دو پرسش مهم میپردازند: چرا شرکتها سود سهام پرداخت میکنند؟ چه چیزی اندازه پرداختهای سود سهام را تعیین میکند؟ بخشهای باقیمانده، برخی حقایق تلطیف شده، پیامدهای ضمنی عملی، زمینههای تحقیق بیشتر، و مشاهدات نهایی را ارائه میدهند.
Description
According to financial theory, the goal of management is to create value for stockholders, specifically to maximize shareholder wealth ( Jensen, 2001). Despite extensive theorizing and empirical research, considerable debate exists on whether dividend policy plays a role in achieving this goal. Dividend policy refers to the payout policy that a firm follows in determining the size and pattern of distributions to shareholders over time. Firms distribute cash to shareholders through cash dividends, share repurchases, and specially designated dividends. DeAngelo et al. (2004) report that US firms rarely pay specially designated dividends, except in the case of large one-time special dividends, despite the fact that they were at one time as prevalent as regular cash dividends. The early literature on dividend policy offers two very different views about the relationship between cash dividends and firm value. One view, attributed to Miller and Modigliani (1961) and echoed in Black (1976), suggests that dividends are irrelevant for firm value and possibly value-destroying. In his classic paper, Black (p. 5) notes, Managerial Finance Vol. 41 No. 2, 2015 pp. 126-144 © Emerald Group Publishing Limited 0307-4358 DOI 10.1108/MF-03-2014-0077 Received 17 March 2014 Revised 1 September 2014 21 September 2014 Accepted 21 September 2015 The current issue and full text archive of this journal is available on Emerald Insight at: www.emeraldinsight.com/0307-4358.htm 126 MF 41,2 “The harder we look at the dividend picture, the more it seems like a puzzle, with pieces that just don’t fit together.” Another perspective, represented in the classic works of Williams (1938), Lintner (1965), and Gordon (1959), considers dividends as an important determinant of firm value. In the period following these early views, researchers examined the importance of distribution decisions to firm value. As Baker et al. (2002, p. 255) conclude, “Despite a voluminous amount of research, we still do not have all the answers to the dividend puzzle.” Almost a decade later, Baker et al. (2011, p. 305) note, “Empirical evidence on whether dividend policy affects a firm’s value offers contradictory advice to corporate managers.” Nonetheless, substantial advancements have been made in studying payout policy over the past several decades. In studying dividend policy, researchers typically rely on two main approaches. One approach uses statistical analysis of published financial data to test various hypotheses about dividend policy. Chiang et al. (2006) contend that such ex post data can explain surface reality but cannot measure motivation. As Frankfurter and Wood (2003, p. 167) note, “No theory based on the economic paradigm developed thus far completely explains the persistence of corporate payout policy.” The second approach uses survey methodology to obtain primary data about dividend policy from financial managers and others. As Frankfurter et al. (2002, p. 202) state, “[…] one cannot understand the motivation and perception of people by simply analyzing market data.” According to Tufano (2001) and Graham and Harvey (2001), using different empirical approaches can help validate the results of quantitative studies using market-based research. Survey research complements research based on secondary data and provides additional insights into why firms engage in dividend policy decisions. Our main purpose is to provide an introduction to this special issue of Managerial Finance on dividends and dividend policy. We offer an overview and synthesis of some important literature, chronicle changing perspectives and trends, provide stylized facts, offer practical implications, and suggest avenues for future research. We also identify pieces of the dividend puzzle that have received more empirical support than others. Although our main focus is on cash dividends, literature surveys on stock repurchases and specially designated dividends are available in Bierman (2001), Vermaelen (2005), Baker (2009), and Baker et al. (2011) among others. This overview is inevitably incomplete given the massive literature on dividends. Unlike literature surveys that provide detailed examinations of the theories and empirical evidence of individual studies, we take a different approach and offer a broader view. The distinctive contribution of this paper is that we synthesize the major conclusions based on theoretical and empirical findings from relevant books (e.g. Lease et al., 2000; Bierman, 2001; Frankfurter and Wood, 2003; Da Silva et al., 2004; Baker, 2009; Baker et al., 2011) and literature reviews (e.g. Frankfurter and Wood, 2002; Allen and Michaely, 2003; DeAngelo et al., 2008; Al-Malkawi et al., 2010; Farre-Mensa et al., 2014) on dividend policy since 2000. Specifically, we provide a survey of surveys with a focus on new insights for paying cash dividends. Not surprisingly, conclusions drawn from different literature surveys sometimes contradict each other. Our synthesis incorporates results from both statistical analyses and managerial surveys. For our purpose, little need exists to systematically present reviews of individual studies given the availability of numerous in-depth literature surveys on dividend policy. This approach is unusual but appropriate in providing a backdrop from this special issue of Managerial Finance. To avoid misinterpreting or filtering the conclusions provided in these surveys, we often present them in the researchers’ own words. 127 Corporate dividend policy revisited The remainder of the paper has the following organization. The next two sections address the fundamental issue of whether dividend policy affects firm value and hence shareholder wealth by discussing dividend irrelevance and relevance. This is followed by a review of dividend payouts and trends over time. The next two sections examine two basic questions: Why do firms pay dividends? What determines the magnitude of dividend payouts? The remaining sections offer some stylized facts, practical implications, areas of further research, and final observations.