اجزای تشکیل دهنده یک مشارکت نظری چیست؟ What Constitutes a Theoretical Contribution?
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- چاپ و سال / کشور: $1989
توضیحات
چاپ شده در مجله آکادمی بررسی مدیریت – Academy of Management Review
رشته های مرتبط مدیریت
اجزای اساسی توسعه تئوری چیست؟ بر طبق نظر اندیشمندان توسعه تئوری( برای مثال دوبین ۱۹۷۸)، یک تئوری کامل بایستی در بر گیرنده چهار عنصر اساسی باشد که در بند های زیر توصیف شده اند: چیستی: چه عواملی باید به طور منطقی به صورت بخشی از توضیح پدیده اجتماعی یا انفرادی اختیار شده مد نظر قرار گیرند( متغیر ها، سازه ها، مفاهیم).؟ دو معیار برای قضاوت در مورد حوزه ای که می توانیم در محدوده آن عوامل صحیح را در نظر بگیریم وجود دارند: جامعیت( یعنی آیا همه عوامل مرتبط و مناسب لحاظ شده اند؟) و امساک( سادگی) ( یعنی، آیا برخی عوامل بایستی به دلیل این که ارزش افزوده کمی به دانش و درک ما دارد حذف شوند؟). وقتی که نویسندگان شروع به طراحی یک چشم انداز مفهومی از یک موضوع می کنند، به قیمت لحاظ کردن بسیاری از عوامل ممکن است گمراه شوند زیرا فکر می کنند که باگذشت زمان، ایده های آن ها نیز تغییر خواهد کرد. به طور کلی حذف عناصر نامعتبر و غیر ضروری آسان تر از توجیه شرایط است. با این حال این نبایستی دلیل بر کنار گذاشتن بسیاری از عناصر باشد. حساسیت به رقابت میان مزایای جامعیت و امساک، از ویژگی های بارز یک نظریه پرداز خوب است. چگونگی:پس از شناسایی یک مجموعه از عوامل، سوال بعدی محقق این است که ارتباط میان این عوامل چگونه است؟ این عملا مستلزم استفاده از پیکان هایی برای اتصال جعبه ها می باشد. این مرحله از طریق الگوهای مشخص، موجب افزایش نظم به فرایند مفهومی سازی می شود. به علاوه، این موجب مطرح شدن بحث علیت می شود. اگرچه محقق ممکن است قادر به تست کافی این روابط نباشد، محدودیت های موجود در روش ها موجب نقض و بی اعتبار شدن ماهیت علی ذاتی نظریه نمی شود. روی هم رفته، عناصر چیستی و چگونگی، حوزه یا موضوع تئوری را تشکیل می دهند. هر چه مجموعه روابط مورد نظر پیچیده تر باشد،ترسیم گرافیکی و نموداری آن ها مفید تر خواهد بود. همه پایان نامه ها و رساله های نظری دارای اشکال و نمودار های با جعبه و فلش نمی باشند، بلکه یک بازنمایی و نمایش تصویری اغلب می تواند نگرش نویسنده را اشکار کند و موجب افزایش درک خواننده شود. به طور اخص، مدل های رسمی به توسعه دهندگان تئوری و کاربران برای ارزیابی تعادل بین امساک و جامعیت کمک می کند. چرایی: پویایی های بنیادین و اساسی روانی، اقتصادی و اجتماعی که توجیه کننده انتخاب عوامل و روابط علی پیشنهادی هستند، کدام ها می باشند؟ این منطق، تشکیل دهنده فرضیات تئوری است- در واقع این یک عامل اتصال دهنده نظری است که مدل ها را به هم پیوند می دهد.( من همانند دوبین، بین یک مدل و یک تئوری، تمایز و تفاوتی قائل نمی شوم). سوال اصلی این که در این جا مطرح می شد این است: چرا همکاران بایستی به این نمایش خاص پدیده ها اعتماد کنند؟ پاسخ به این سوال در منطق مدل نهفته است.درستی و صحت دیدگاه های اساسی و بنیادین ماهیت انسان،نیازمندی های سازمانی و فرایند های اجتماعی، مبنایی برای قضاوت در مورد معقول بودن مفاهیم پیشنهادی است. درطی فرایند توسعه تئوری، منطق به عنوان مبنایی برای ارزیابی، جایگزین داده و اطلاعات می شود. نظریه پردازان بایستی سایرین را متقاعد کنند که در صورتی فرضیاتشان منطقی خواهد بود که این فرضیات بر شیوه های انجام تحقیق تاثیر داشته باشند. در صورتی که مدل نظری، یک راهنمای خوب برای تحقیق باشد، همه روابط در مدل مورد آزمون قرار نگرفته است. در صورتی که همه روابط تحت صحت سنجی و ازمون تجربی قرار گیرند، مدل برای ارایه در کلاس آماده است و در آزمایشگاه از ارزش کم تری برخوردار است.ماموریت و هدف اصلی مجله توسعه تئوری به چالش کشیدن و توسعه دانش موجود است، نه بازنویسی آن. از این روی، نویسندگان بایستی با فراهم کردن دلایل قانع کننده و معقول برای دیدگاه های جایگزین، مرز های دانش را طی کرده و این نیازمند توضیح ” چرا هایی ” است که پایه و اساس ” چیستی ها و چگونگی” ها را تشکیل می دهد. این که چرا تحقیق انجام می شود، دارای اهمیت و پیامد های مهمی برای ارتباط بین توسعه تئوری و تحقیقات تجربی است. ترکیب ” چگونگی ها” و ” چیستی ها” تولید یک مدل معمولی می کند که از طریق آن می توان گزاره ها و فرضیات قابل آزمون استخراج کرد.(تفاوت اصلی بین گزاره ها و فرضیات این است که گزاره ها نیازمند مفاهیم است، در حالی که فرضیات مستلزم شاخص هاست). از دیدگاه فنی، این گزاره ها( برای مثال A معلول B است) را می توان بدون درک ” چرا های” مدل، تست کرد. با این حال، این روند منجر به بحث های تجربی در خصوص اهمیت و پیامد های نتایج یک مطالعه می شود تا بحث های نظری. وقتی که ما دانش و اطلاعات ناکافی در خصوص ” چرا ها” داریم، یک سفر پژوهشی و تحقیقاتی گروهی را شروع می کنیم، یا نوع مسیر نظری ای که ما دنبال می کنیم، نشان می دهد که گفتمان های ما به بحث های روش شناسی داغ در خصوص سرعت طی کردن این مسیر می شود. برای اجتناب از بحث های پوچ، گزاره ها بایستی بر اساس سئوالات چرایی، چگونگی و چیستی، تعیین شوند.
رشته های مرتبط مدیریت
اجزای اساسی توسعه تئوری چیست؟ بر طبق نظر اندیشمندان توسعه تئوری( برای مثال دوبین ۱۹۷۸)، یک تئوری کامل بایستی در بر گیرنده چهار عنصر اساسی باشد که در بند های زیر توصیف شده اند: چیستی: چه عواملی باید به طور منطقی به صورت بخشی از توضیح پدیده اجتماعی یا انفرادی اختیار شده مد نظر قرار گیرند( متغیر ها، سازه ها، مفاهیم).؟ دو معیار برای قضاوت در مورد حوزه ای که می توانیم در محدوده آن عوامل صحیح را در نظر بگیریم وجود دارند: جامعیت( یعنی آیا همه عوامل مرتبط و مناسب لحاظ شده اند؟) و امساک( سادگی) ( یعنی، آیا برخی عوامل بایستی به دلیل این که ارزش افزوده کمی به دانش و درک ما دارد حذف شوند؟). وقتی که نویسندگان شروع به طراحی یک چشم انداز مفهومی از یک موضوع می کنند، به قیمت لحاظ کردن بسیاری از عوامل ممکن است گمراه شوند زیرا فکر می کنند که باگذشت زمان، ایده های آن ها نیز تغییر خواهد کرد. به طور کلی حذف عناصر نامعتبر و غیر ضروری آسان تر از توجیه شرایط است. با این حال این نبایستی دلیل بر کنار گذاشتن بسیاری از عناصر باشد. حساسیت به رقابت میان مزایای جامعیت و امساک، از ویژگی های بارز یک نظریه پرداز خوب است. چگونگی:پس از شناسایی یک مجموعه از عوامل، سوال بعدی محقق این است که ارتباط میان این عوامل چگونه است؟ این عملا مستلزم استفاده از پیکان هایی برای اتصال جعبه ها می باشد. این مرحله از طریق الگوهای مشخص، موجب افزایش نظم به فرایند مفهومی سازی می شود. به علاوه، این موجب مطرح شدن بحث علیت می شود. اگرچه محقق ممکن است قادر به تست کافی این روابط نباشد، محدودیت های موجود در روش ها موجب نقض و بی اعتبار شدن ماهیت علی ذاتی نظریه نمی شود. روی هم رفته، عناصر چیستی و چگونگی، حوزه یا موضوع تئوری را تشکیل می دهند. هر چه مجموعه روابط مورد نظر پیچیده تر باشد،ترسیم گرافیکی و نموداری آن ها مفید تر خواهد بود. همه پایان نامه ها و رساله های نظری دارای اشکال و نمودار های با جعبه و فلش نمی باشند، بلکه یک بازنمایی و نمایش تصویری اغلب می تواند نگرش نویسنده را اشکار کند و موجب افزایش درک خواننده شود. به طور اخص، مدل های رسمی به توسعه دهندگان تئوری و کاربران برای ارزیابی تعادل بین امساک و جامعیت کمک می کند. چرایی: پویایی های بنیادین و اساسی روانی، اقتصادی و اجتماعی که توجیه کننده انتخاب عوامل و روابط علی پیشنهادی هستند، کدام ها می باشند؟ این منطق، تشکیل دهنده فرضیات تئوری است- در واقع این یک عامل اتصال دهنده نظری است که مدل ها را به هم پیوند می دهد.( من همانند دوبین، بین یک مدل و یک تئوری، تمایز و تفاوتی قائل نمی شوم). سوال اصلی این که در این جا مطرح می شد این است: چرا همکاران بایستی به این نمایش خاص پدیده ها اعتماد کنند؟ پاسخ به این سوال در منطق مدل نهفته است.درستی و صحت دیدگاه های اساسی و بنیادین ماهیت انسان،نیازمندی های سازمانی و فرایند های اجتماعی، مبنایی برای قضاوت در مورد معقول بودن مفاهیم پیشنهادی است. درطی فرایند توسعه تئوری، منطق به عنوان مبنایی برای ارزیابی، جایگزین داده و اطلاعات می شود. نظریه پردازان بایستی سایرین را متقاعد کنند که در صورتی فرضیاتشان منطقی خواهد بود که این فرضیات بر شیوه های انجام تحقیق تاثیر داشته باشند. در صورتی که مدل نظری، یک راهنمای خوب برای تحقیق باشد، همه روابط در مدل مورد آزمون قرار نگرفته است. در صورتی که همه روابط تحت صحت سنجی و ازمون تجربی قرار گیرند، مدل برای ارایه در کلاس آماده است و در آزمایشگاه از ارزش کم تری برخوردار است.ماموریت و هدف اصلی مجله توسعه تئوری به چالش کشیدن و توسعه دانش موجود است، نه بازنویسی آن. از این روی، نویسندگان بایستی با فراهم کردن دلایل قانع کننده و معقول برای دیدگاه های جایگزین، مرز های دانش را طی کرده و این نیازمند توضیح ” چرا هایی ” است که پایه و اساس ” چیستی ها و چگونگی” ها را تشکیل می دهد. این که چرا تحقیق انجام می شود، دارای اهمیت و پیامد های مهمی برای ارتباط بین توسعه تئوری و تحقیقات تجربی است. ترکیب ” چگونگی ها” و ” چیستی ها” تولید یک مدل معمولی می کند که از طریق آن می توان گزاره ها و فرضیات قابل آزمون استخراج کرد.(تفاوت اصلی بین گزاره ها و فرضیات این است که گزاره ها نیازمند مفاهیم است، در حالی که فرضیات مستلزم شاخص هاست). از دیدگاه فنی، این گزاره ها( برای مثال A معلول B است) را می توان بدون درک ” چرا های” مدل، تست کرد. با این حال، این روند منجر به بحث های تجربی در خصوص اهمیت و پیامد های نتایج یک مطالعه می شود تا بحث های نظری. وقتی که ما دانش و اطلاعات ناکافی در خصوص ” چرا ها” داریم، یک سفر پژوهشی و تحقیقاتی گروهی را شروع می کنیم، یا نوع مسیر نظری ای که ما دنبال می کنیم، نشان می دهد که گفتمان های ما به بحث های روش شناسی داغ در خصوص سرعت طی کردن این مسیر می شود. برای اجتناب از بحث های پوچ، گزاره ها بایستی بر اساس سئوالات چرایی، چگونگی و چیستی، تعیین شوند.