توضیحات
رشته های مرتبط: روانشناسی، روانشناسی بالینی کودک و نوجوان
البته تنبیه هر نوع آن هرگز خوشایند نیست . اما آیا هیچ دلیل اخلاقی وجود دارد که ثابت کند چرا تنبیه جسمی باید بدتر از دیگر تنبیه ها باشد ؟ در عمل ممکن است تنبیه جسمی بیشتر تابع خشونت و بد رفتاری باشد . اما تصور کنید که ما می توانستیم از خشونت و بدرفتاری آن جلوگیری کنیم (مثلاً بواسطه مدیریت مکانیزه) آیا این کار ثمری خواهد داشت یا اینکه تنبیه بدنی تحمیل رنج جسمی و بدنی اصولاً متفاوتی از دیگر تنبیه هاست ؟ اگر چیزی باشد ، رنج آنی به نظر می رسد به اندازه آن تنبیه کامل باشد . ما سخت تحریک می شویم تا از تنبیه اجتناب کنیم و هنوز بر خلاف زندان آن بیشتر در لحظات است و نتایج نادرست پایداری ندارد . (از زندان ها فقط باید به منظور دور ساختن تهدیدهای جامعه استفاده کرد . اگر آن صرفاً برای مجازات کردن افراد به کار رود هیچ نتیجه خوبی نخواهد داشت) شاید جرایم و یاری عمومی هنوز هم بهتر باشند ، بخاط اینکه آنها بیشتر از صرفاً تحمیل آسیب ، به اشخاص دیگر مزیت و سود می رساند . اما مجازات جسمی می توانست جای مدت حبس ، آن تنبیه غایی را بگیرد در زمانی که همه مجازات دیگر رد شده اند . چرا که نه ؟ مجرمان به کنار ، بچه ها را فرض کنید . برخی ادعا دارند که سیلی یک عمل عنف غیر قابل بخشش ، ذاتاً نفرت انگیز است که هیچ فرقی هم نمی کند که چقدر می تواند آهسته باشد . اما مجدداً چر تأدیب جسمی برای رفتار خاصی انتخاب می شود ؟ این امر استبدادی نیست ؟ شاید ما برای ترویج هنجاری که در آن جسم فرد دست نخورده می ماند ، دلیل (سودگرای غیر مستقیم) داریم . فقط تنبیه قانونی و . . . موارد خاصی است که می توانیم کارهایی را که معمولاً اجازه اش را نداریم ، مجاز و جایز بدانیم . (به عنوان مثال افراد را علیرغم میل باطنی شان زندانی کنیم) . این چیز را متوجه نمی شویم چرا ؟ (یعنی والدین بچه کوچک – نظام عدالت مشروع) در چگونگی رفتار کردن با یکدیگر در جامعه همدستی های وسیع تری لازم نیست تا انجام دهیم . مورد افراطی شکنجه را مقایسه کنید . ذاتاً شکنجه مسئله ساز است چون با استفاده از رنج افراطی موجب فروریختگی روانی و (تبعات بعدی) می شود . مشخصه و علامت استفاده از خشونت بر روی فرد این است که او را جسماً یا روحاً می شکند – باعث می شود که او نتواند به طور صحیح و مثل یک عامل کاملاً مستقل عمل کند . این فرجام بسیار بی رحمانه است . اما اگر تنبیه جسمی آرام و ملایم بتواند با اطمینان از چنین اثراتی پیشگیری کند ، دیگر چه چیز قابل اعتراضی باقی می ماند . شاید جسماً توسط کسی محکوم شدن باعث شود که فرد احساس بیچارگی و درماندگی بکند . اما تسلط است . (یعنی نیروی استبدادی) در اینجا سخت تر از تحمل رنج جسمی ، آن سخت است (نیروی استبدادی) موافقم که عملاض ریسک سختی است ولی تصور کنید که تنبیه جسمی می توانست به اندازه و به شیوه اختیاری اعمال شود . آیا حتی بعد از آن باز هم قابل اعتراض می شد ؟
البته تنبیه هر نوع آن هرگز خوشایند نیست . اما آیا هیچ دلیل اخلاقی وجود دارد که ثابت کند چرا تنبیه جسمی باید بدتر از دیگر تنبیه ها باشد ؟ در عمل ممکن است تنبیه جسمی بیشتر تابع خشونت و بد رفتاری باشد . اما تصور کنید که ما می توانستیم از خشونت و بدرفتاری آن جلوگیری کنیم (مثلاً بواسطه مدیریت مکانیزه) آیا این کار ثمری خواهد داشت یا اینکه تنبیه بدنی تحمیل رنج جسمی و بدنی اصولاً متفاوتی از دیگر تنبیه هاست ؟ اگر چیزی باشد ، رنج آنی به نظر می رسد به اندازه آن تنبیه کامل باشد . ما سخت تحریک می شویم تا از تنبیه اجتناب کنیم و هنوز بر خلاف زندان آن بیشتر در لحظات است و نتایج نادرست پایداری ندارد . (از زندان ها فقط باید به منظور دور ساختن تهدیدهای جامعه استفاده کرد . اگر آن صرفاً برای مجازات کردن افراد به کار رود هیچ نتیجه خوبی نخواهد داشت) شاید جرایم و یاری عمومی هنوز هم بهتر باشند ، بخاط اینکه آنها بیشتر از صرفاً تحمیل آسیب ، به اشخاص دیگر مزیت و سود می رساند . اما مجازات جسمی می توانست جای مدت حبس ، آن تنبیه غایی را بگیرد در زمانی که همه مجازات دیگر رد شده اند . چرا که نه ؟ مجرمان به کنار ، بچه ها را فرض کنید . برخی ادعا دارند که سیلی یک عمل عنف غیر قابل بخشش ، ذاتاً نفرت انگیز است که هیچ فرقی هم نمی کند که چقدر می تواند آهسته باشد . اما مجدداً چر تأدیب جسمی برای رفتار خاصی انتخاب می شود ؟ این امر استبدادی نیست ؟ شاید ما برای ترویج هنجاری که در آن جسم فرد دست نخورده می ماند ، دلیل (سودگرای غیر مستقیم) داریم . فقط تنبیه قانونی و . . . موارد خاصی است که می توانیم کارهایی را که معمولاً اجازه اش را نداریم ، مجاز و جایز بدانیم . (به عنوان مثال افراد را علیرغم میل باطنی شان زندانی کنیم) . این چیز را متوجه نمی شویم چرا ؟ (یعنی والدین بچه کوچک – نظام عدالت مشروع) در چگونگی رفتار کردن با یکدیگر در جامعه همدستی های وسیع تری لازم نیست تا انجام دهیم . مورد افراطی شکنجه را مقایسه کنید . ذاتاً شکنجه مسئله ساز است چون با استفاده از رنج افراطی موجب فروریختگی روانی و (تبعات بعدی) می شود . مشخصه و علامت استفاده از خشونت بر روی فرد این است که او را جسماً یا روحاً می شکند – باعث می شود که او نتواند به طور صحیح و مثل یک عامل کاملاً مستقل عمل کند . این فرجام بسیار بی رحمانه است . اما اگر تنبیه جسمی آرام و ملایم بتواند با اطمینان از چنین اثراتی پیشگیری کند ، دیگر چه چیز قابل اعتراضی باقی می ماند . شاید جسماً توسط کسی محکوم شدن باعث شود که فرد احساس بیچارگی و درماندگی بکند . اما تسلط است . (یعنی نیروی استبدادی) در اینجا سخت تر از تحمل رنج جسمی ، آن سخت است (نیروی استبدادی) موافقم که عملاض ریسک سختی است ولی تصور کنید که تنبیه جسمی می توانست به اندازه و به شیوه اختیاری اعمال شود . آیا حتی بعد از آن باز هم قابل اعتراض می شد ؟