اقتصاد رفتاری: پیامد نظریه های اقتصادی و سیاسی Behavioral economics: implications for economic theory and policy
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- ناشر : الزویر (Elsevier)
- چاپ و سال / کشور: 2004
توضیحات
چاپ شده در مجله اقتصاد اجتماعی (The Journal of Socio-Economics)
رشته های مرتبط: اقتصاد و روانشناسی، روانشناسی شناخت
وقتی یک نظریه با طیف وسیعی از حقایق مواجه می شود که با فرضیات کلیدی آن سازگار نیست، به روش های مختلف به آن پاسخ می دهد. در پاسخ به چالش های ایجاد شده توسط اقتصاد فردی، اقتصاد نئوکلاسیکی رویکرد های مختلفی را امتحان کرده است. بعد از مرور مختصر این پاسخ ها، این مقاله به بررسی یکی از آن ها می پردازد. لغات کلیدی: اقتصاد رفتاری، اقتصاد نئوکلاسیک، نظریه اقتصادی، رفتار عقلانی، روش اقتصادی وقتی یک نظریه با طیف وسیعی از حقایق مواجه می شود که با فرضیات کلیدی آن سازگار نیست، به روش های مختلف به آن پاسخ می دهد. در پاسخ به چالش های ایجاد شده توسط اقتصاد فردی، اقتصاد نئوکلاسیکی رویکرد های مختلفی را امتحان کرده است. بعد از مرور مختصر این پاسخ ها، این مقاله به بررسی یکی از آن ها می پردازد. یک پاسخ در نظر گرفتن یافته های be به صورت حاشیه ای می باشد.تیم هارفورد هنگام نویسندگی در فاینال شانتایمز گزارش کرد که بسیاری از اقتصاد دانان بر این باورند که BE موجب روشن شدن برخی از نقاط ضعف نسبتا خفیف و لی جذاب می شود. ایشان افزود که شواهد نشان می دهد که ما اساسا زمانی که بایستی بهترین تصمیمات و سیاست های واقعی را اتخاذ کنیم تبدیل به موجودات خلاقی می شوویم. بسیاری از یافته های کلیدی BE را به سختی می توان کمینه سازی کرد زیرا ان ها نشان می دهند که افراد دارای محدودیت های شناختی مادر زادی می باشند که در شرایط انتخاب چندگانه این محدودیت ها بروز پیدا می کند. چندین اقصاد دان این استدلال را کردند که حتی اگر بسیاری از افراد طوری رفتار کنند که به نظر برسد با منطق تعارض دارند فرضیات بیشینه سازی سود یا بهره وری به صورت گروهی نشان دهنده ی این است که ان ها طوری رفتار می کنند که انگار خودشان بهینه کننده می باشند برای مثال گری بیکر می گوید مهم نیست که اگر ۹۰ درصد افراد نتوانند کاری را انجام دهند. انایز پیچیده برای احتمالا ت لازم است. ۱۰ درصد از افراد می توانند که در نهایت کار مورد نیاز را به انجام برسانند. با این حال بیکر هیچ گونه داده هایی را برای اثبات این که ۱۰ درصد بازیگران اقتصاد بهینه کننده هستند ندارد و یا این که بازار های به صورت گروهی عملکرد منطقی دارند و یا این که در دوره های مختلف سرزندگی و حرص غیر منطقی و یا ترس و و تنهایی باشد. یک واکنش متفاوت می تواند یک سری معیار هایی را براورده کند که معرف منطق هستند. این پاسخ چندین شکل مختلف دارد. ۱)برخی از بیهوده گویی استفاده می کنند ،و از یک ایتم رفتاری برای نشان دادن ترجیهات بازیگر و از یک روش بهینه برای به کار گیری ان ها استفاده می کند. بنابراین اقتصاد دانان نئوکلاسیک چنین استدلال می کنند که اگر شخصی که هرگز مشروب نمی خورد و قصد مشروب خوردن را نیز ندارد نا گهان یک بطری مشروب را می خرد و این یک انتخاب منطقی می باشد زیرا در غیر این صورت چرا او ان را خریده است؟ (Tagliacozzo, cited by Kirzner, 1976: 169–۱۷۰) .سایرین چنین استدلال می کنند که وقتی یک شخص انتخا ب می کند تا تبدیل به یک مجرم شود او بایستی ابعاد مختلف را بسنجد و سپس تصمیم منطقی بگیرد که جرم او یک گزینه و انتخاب بهینه است (Andreano & Siegfried, 1980; Becker, 1968; Murray, 1984: 168; Rubin 1980: 13) . نوبل و همکاران ۱۹۶۶ خاطر نشان کرده اند که یک دلیل که می تواند برای هر چیز که ما در غالب رفتار های انسانی مشاهده می کنیم که ممکن از بهره وری به مطلوبیت به بیهوده گویی تبدیل شود وجود دارد.این روش ممکن است اصول اساسی علم را نقض کند و این که پیشنهاداتی معمولا تدوین می شود که به صورت کاذب هستند. ۲)بر عکس معرفی مفهوم هزینه های اطلاعاتی بسیار پر بازده و دارای بهره وری بیشتری است. وقتی که هزینه های مورد انتظار کسب و پردازش اطلاعات بیش از بهره وری مورد انتظار برگرفته شده از اطلاعات مذکور باشد توقف کردن جست و جو و پردازش اطلاعات بیشتر حتی اگر منجر به عدم رسیدن به حقایق منطقی شود امری منطقی است . از دیدگاه BE سول تجربی کلیدی این است که ایا افراد می توانند به طور صحیح سود و هزینه ی اطلاعاتی که هنوز جمع اوری نکرده و پردازش نکرده اند را ارزیابی کنند. یافته های BE منجر به این می شود که فرد به این نتیجه برسد که ایا این امر ممکن است یا نه. ۳)سومین راهی که اقتصاد نئو کلاسیک تلاش می کند تا امور غیر منطقی را به صورت منطقی جلوه دهد پیشنهاد این است که افراد از اصول اکتشافی به صورت نوعی منطق از پیش ساخته شده استفاده کند.ان ها به مردم پیشنهاد می کنند ا ان چه که اطلاعات لازم است جذب و پردازش کنند و از این رو به ان ها امکان بهینه سازی محدودیت های شناختی را می دهد تا انجایی که من می دانم هیچ کسی تا کنون اقدام به جمع اوری نمونه های اکتشافی به صورت تصادفی نکرده و اکثریت افراد حتی بخشی از ان ها یک رفتار منطقی و یا یک انتخاب را طوری انجام داده اند که تحت مشکلات شناختی قرار نگیرند که دیگر اطلاعات و پردازش اطلاعات نشان می دهد. سوالات ارائه شده در خصوص هزینه های اطلاعاتی در این جا نیز اعمال شده است مثلا چگونه یک شخص می تواند تعیین کند که ایا اکتشافی را که انجام می دهد امری صحیح است.؟ یک روش دیگر برای ارتباط یافته های BE با نظریه ی اقتصاد نئوکلاسیک تعریف تنزیل است که معمولا مستلزم یک رفتار منطقی است. هربرت سیمون از مفهوم عقلانیت محدود سریحا برای فرض این مسئله استفاده کرده است که اگر چه به نظر می رسد انتخاب هایافراد غیر منطقی است اما ان ها معمولا عمل منطقی انجام می دهند زیرا ان ها قصد دارند تا کار منطقی انجام دهند. عقلانیت محدود غیر منطقی نیست برعکس ایشان می گوید که عقلانیت محدود فکر می کنم مملو از شواهد فراوانی است که افراد به سوی منطقی بودن پیش می روند یعنی ان ها معمولا دلایلی برای ان چه انجام می دهند دارد. سایرین از این اصطلاح استفاده کرده و می گویند افراد به این دلیل کار منطقی انجام می دهند که ان ها از همه ی اطلاعات موجود استفاده می کنند. همان طور که می بینید این موارد به خوبی حاکی از ان هستند که فکر کردن در مورد منطق بسیار امری مفید است اما نه این که ان را به صورت یک متغیر نا پیوسته در نظر بگیریم. از این رو می توان به درجات منطق نیز اشاره کرد. اگر بخواهیم تا صرفا به BE مراجعه کنیم تا نشان دهیم که مدل بهینه سازی معتبر نیست،یک متغیر دو بخشی ممکن است کافی باشد. اما اگر فردی بخواهد تا یک مدل دیگری را ایجاد کند درجات در این زمینه معنی دار می شود. اول ان ها به فرد امکان می دهد تا یافته های کلیدی که بیشتر مردم در بسیاری از شرایط بهینه سازی نمی کنند را به دست اورد.یعنی ۹۶ درصد منطقی اما بیشتر این نتایج به نتاج نهایی نزدیک هستند.دوما چنین مفهومی اشاره به صلاحیت تعیین این که کدام یک از فاکتور ها موجب افزایش منطقی بودن فرد می شود دارد؟اموزش؟شرایط فرهنگی؟خود کنترل؟بدون فرض این که هیچ چیزی نتواند ان ها را به بهینه کننده ها و یا سطوح بالایی از انتخاب کننده های منطقی تبدیل کند. یک همکاری به این نکته اشاره کرد. استفاده از طیف پیوسته ی یک بعدی به نظر نمی رسد که زیاد رضایت بخش باشد و این مستلزم انواع مختلفی از رفتار های شبه منطقی و یا باور ها در یک طیف است. خوردن ویفر و اعتقاد بر این که یک سری از کاراکتر های مرده در این زمینه به شیوه های مختلف پایین تر از حد منطقی قرار دارند به این معنی است که شاید نتوان تست بازتاب شکلی را گذراند.اگر چه هر دو فرد نمی توانند پیروز شوند اما یک حاشیه ی بزرگ یعنی تست منطق کامل می تواند خطا های ان ها را مشابه جلوه دهد.
رشته های مرتبط: اقتصاد و روانشناسی، روانشناسی شناخت
وقتی یک نظریه با طیف وسیعی از حقایق مواجه می شود که با فرضیات کلیدی آن سازگار نیست، به روش های مختلف به آن پاسخ می دهد. در پاسخ به چالش های ایجاد شده توسط اقتصاد فردی، اقتصاد نئوکلاسیکی رویکرد های مختلفی را امتحان کرده است. بعد از مرور مختصر این پاسخ ها، این مقاله به بررسی یکی از آن ها می پردازد. لغات کلیدی: اقتصاد رفتاری، اقتصاد نئوکلاسیک، نظریه اقتصادی، رفتار عقلانی، روش اقتصادی وقتی یک نظریه با طیف وسیعی از حقایق مواجه می شود که با فرضیات کلیدی آن سازگار نیست، به روش های مختلف به آن پاسخ می دهد. در پاسخ به چالش های ایجاد شده توسط اقتصاد فردی، اقتصاد نئوکلاسیکی رویکرد های مختلفی را امتحان کرده است. بعد از مرور مختصر این پاسخ ها، این مقاله به بررسی یکی از آن ها می پردازد. یک پاسخ در نظر گرفتن یافته های be به صورت حاشیه ای می باشد.تیم هارفورد هنگام نویسندگی در فاینال شانتایمز گزارش کرد که بسیاری از اقتصاد دانان بر این باورند که BE موجب روشن شدن برخی از نقاط ضعف نسبتا خفیف و لی جذاب می شود. ایشان افزود که شواهد نشان می دهد که ما اساسا زمانی که بایستی بهترین تصمیمات و سیاست های واقعی را اتخاذ کنیم تبدیل به موجودات خلاقی می شوویم. بسیاری از یافته های کلیدی BE را به سختی می توان کمینه سازی کرد زیرا ان ها نشان می دهند که افراد دارای محدودیت های شناختی مادر زادی می باشند که در شرایط انتخاب چندگانه این محدودیت ها بروز پیدا می کند. چندین اقصاد دان این استدلال را کردند که حتی اگر بسیاری از افراد طوری رفتار کنند که به نظر برسد با منطق تعارض دارند فرضیات بیشینه سازی سود یا بهره وری به صورت گروهی نشان دهنده ی این است که ان ها طوری رفتار می کنند که انگار خودشان بهینه کننده می باشند برای مثال گری بیکر می گوید مهم نیست که اگر ۹۰ درصد افراد نتوانند کاری را انجام دهند. انایز پیچیده برای احتمالا ت لازم است. ۱۰ درصد از افراد می توانند که در نهایت کار مورد نیاز را به انجام برسانند. با این حال بیکر هیچ گونه داده هایی را برای اثبات این که ۱۰ درصد بازیگران اقتصاد بهینه کننده هستند ندارد و یا این که بازار های به صورت گروهی عملکرد منطقی دارند و یا این که در دوره های مختلف سرزندگی و حرص غیر منطقی و یا ترس و و تنهایی باشد. یک واکنش متفاوت می تواند یک سری معیار هایی را براورده کند که معرف منطق هستند. این پاسخ چندین شکل مختلف دارد. ۱)برخی از بیهوده گویی استفاده می کنند ،و از یک ایتم رفتاری برای نشان دادن ترجیهات بازیگر و از یک روش بهینه برای به کار گیری ان ها استفاده می کند. بنابراین اقتصاد دانان نئوکلاسیک چنین استدلال می کنند که اگر شخصی که هرگز مشروب نمی خورد و قصد مشروب خوردن را نیز ندارد نا گهان یک بطری مشروب را می خرد و این یک انتخاب منطقی می باشد زیرا در غیر این صورت چرا او ان را خریده است؟ (Tagliacozzo, cited by Kirzner, 1976: 169–۱۷۰) .سایرین چنین استدلال می کنند که وقتی یک شخص انتخا ب می کند تا تبدیل به یک مجرم شود او بایستی ابعاد مختلف را بسنجد و سپس تصمیم منطقی بگیرد که جرم او یک گزینه و انتخاب بهینه است (Andreano & Siegfried, 1980; Becker, 1968; Murray, 1984: 168; Rubin 1980: 13) . نوبل و همکاران ۱۹۶۶ خاطر نشان کرده اند که یک دلیل که می تواند برای هر چیز که ما در غالب رفتار های انسانی مشاهده می کنیم که ممکن از بهره وری به مطلوبیت به بیهوده گویی تبدیل شود وجود دارد.این روش ممکن است اصول اساسی علم را نقض کند و این که پیشنهاداتی معمولا تدوین می شود که به صورت کاذب هستند. ۲)بر عکس معرفی مفهوم هزینه های اطلاعاتی بسیار پر بازده و دارای بهره وری بیشتری است. وقتی که هزینه های مورد انتظار کسب و پردازش اطلاعات بیش از بهره وری مورد انتظار برگرفته شده از اطلاعات مذکور باشد توقف کردن جست و جو و پردازش اطلاعات بیشتر حتی اگر منجر به عدم رسیدن به حقایق منطقی شود امری منطقی است . از دیدگاه BE سول تجربی کلیدی این است که ایا افراد می توانند به طور صحیح سود و هزینه ی اطلاعاتی که هنوز جمع اوری نکرده و پردازش نکرده اند را ارزیابی کنند. یافته های BE منجر به این می شود که فرد به این نتیجه برسد که ایا این امر ممکن است یا نه. ۳)سومین راهی که اقتصاد نئو کلاسیک تلاش می کند تا امور غیر منطقی را به صورت منطقی جلوه دهد پیشنهاد این است که افراد از اصول اکتشافی به صورت نوعی منطق از پیش ساخته شده استفاده کند.ان ها به مردم پیشنهاد می کنند ا ان چه که اطلاعات لازم است جذب و پردازش کنند و از این رو به ان ها امکان بهینه سازی محدودیت های شناختی را می دهد تا انجایی که من می دانم هیچ کسی تا کنون اقدام به جمع اوری نمونه های اکتشافی به صورت تصادفی نکرده و اکثریت افراد حتی بخشی از ان ها یک رفتار منطقی و یا یک انتخاب را طوری انجام داده اند که تحت مشکلات شناختی قرار نگیرند که دیگر اطلاعات و پردازش اطلاعات نشان می دهد. سوالات ارائه شده در خصوص هزینه های اطلاعاتی در این جا نیز اعمال شده است مثلا چگونه یک شخص می تواند تعیین کند که ایا اکتشافی را که انجام می دهد امری صحیح است.؟ یک روش دیگر برای ارتباط یافته های BE با نظریه ی اقتصاد نئوکلاسیک تعریف تنزیل است که معمولا مستلزم یک رفتار منطقی است. هربرت سیمون از مفهوم عقلانیت محدود سریحا برای فرض این مسئله استفاده کرده است که اگر چه به نظر می رسد انتخاب هایافراد غیر منطقی است اما ان ها معمولا عمل منطقی انجام می دهند زیرا ان ها قصد دارند تا کار منطقی انجام دهند. عقلانیت محدود غیر منطقی نیست برعکس ایشان می گوید که عقلانیت محدود فکر می کنم مملو از شواهد فراوانی است که افراد به سوی منطقی بودن پیش می روند یعنی ان ها معمولا دلایلی برای ان چه انجام می دهند دارد. سایرین از این اصطلاح استفاده کرده و می گویند افراد به این دلیل کار منطقی انجام می دهند که ان ها از همه ی اطلاعات موجود استفاده می کنند. همان طور که می بینید این موارد به خوبی حاکی از ان هستند که فکر کردن در مورد منطق بسیار امری مفید است اما نه این که ان را به صورت یک متغیر نا پیوسته در نظر بگیریم. از این رو می توان به درجات منطق نیز اشاره کرد. اگر بخواهیم تا صرفا به BE مراجعه کنیم تا نشان دهیم که مدل بهینه سازی معتبر نیست،یک متغیر دو بخشی ممکن است کافی باشد. اما اگر فردی بخواهد تا یک مدل دیگری را ایجاد کند درجات در این زمینه معنی دار می شود. اول ان ها به فرد امکان می دهد تا یافته های کلیدی که بیشتر مردم در بسیاری از شرایط بهینه سازی نمی کنند را به دست اورد.یعنی ۹۶ درصد منطقی اما بیشتر این نتایج به نتاج نهایی نزدیک هستند.دوما چنین مفهومی اشاره به صلاحیت تعیین این که کدام یک از فاکتور ها موجب افزایش منطقی بودن فرد می شود دارد؟اموزش؟شرایط فرهنگی؟خود کنترل؟بدون فرض این که هیچ چیزی نتواند ان ها را به بهینه کننده ها و یا سطوح بالایی از انتخاب کننده های منطقی تبدیل کند. یک همکاری به این نکته اشاره کرد. استفاده از طیف پیوسته ی یک بعدی به نظر نمی رسد که زیاد رضایت بخش باشد و این مستلزم انواع مختلفی از رفتار های شبه منطقی و یا باور ها در یک طیف است. خوردن ویفر و اعتقاد بر این که یک سری از کاراکتر های مرده در این زمینه به شیوه های مختلف پایین تر از حد منطقی قرار دارند به این معنی است که شاید نتوان تست بازتاب شکلی را گذراند.اگر چه هر دو فرد نمی توانند پیروز شوند اما یک حاشیه ی بزرگ یعنی تست منطق کامل می تواند خطا های ان ها را مشابه جلوه دهد.
Description
Abstract The concerns of behavioral economics are considered in the context of the decentralized, private ownership market economy. Modes of adaptive economizing behavior are outlined and their implications for augmenting the classical paradigm outlined. The role of viability mechanisms that indirectly and adaptively coordinate producers and consumers out of equilibrium is emphasized. The destabilizing nature of the creative intelligence and adaptive economizing transforms the world. The example of internal combustion, its effect on agriculture and transportation and the corollary use of resources provides a timely example. © ۲۰۰۴ Elsevier Inc. All rights reserved. JEL classification: E10; B41; D90; O11 Keywords: Adaptive economizing; Viability mechanisms; Creative destruction Rational man’s stone of Sysiphus is to think the possible, form his values, to plan. His respite comes with the act. He observes himself, collects his rewards and punishments, and renews himself for the next intellectual struggle, the next leap of faith.1 This paper was presented as a featured lecture, Society for the Advancement of Behavioral Economics, Lake Tahoe, Nevada, July 28–۳۱, ۲۰۰۳٫ ∗ Tel.: +1 213 740 2432; fax: +1 213 740 8543. E-mail address: rday@usc.edu. 1 “Rational Choice and Economic Behavior”, Theory and Decision, volume 1, p. 249, 1971. 1053-5357/$ – see front matter © ۲۰۰۴ Elsevier Inc. All rights reserved. doi:10.1016/j.socec.2004.09.042 716 R.H. Day / The Journal of Socio-Economics 33 (2004) 715–۷۲۴ ۱٫ Introduction When I first began writing and speaking about adaptive economizing and economic dynamics almost fifty years ago, I thought I had pretty much discovered the last word on the subject. In the meantime, as I elaborated on various aspects of the overall perspective, I discovered that other scholars had already been or were currently in the process of articulating their own versions of similar ideas. This occasion, however, is, I believe, the first time I have been given the opportunity—as the last speaker—to actually have the last word on the subject. I want to thank Mark Pingle and those who helped him put together this interesting conference for giving me that honor. Behavioral economics consists in (i) identifying general characteristics, rules, or principles of economic behavior based on direct observation and inquiry; (ii) constructing models based on these characteristics; (iii) determining the extent to which behavioral models approximate observed behavior; (iv) the use of models to generate scenarios of future behavior that may be influenced by policy instruments or exogenous influences. In contrast to the position represented by Milton Friedman’s ‘as if’ proposition, to the behavioral economist the realism of a model’s assumptions or axioms is as relevant as that of its implications. Obviously, however, the very act of identifying general characteristics involves abstraction and decomplexifying the details of everyday experience in all its manifold variety. One does not escape the methodological problems inherent in this process by taking the behavioral point of view. In this talk I want to touch on some of the problems that have arisen in my own attempts to advance the behavioral approach. These involve (i) the abstraction process; (ii) the behavioral content of the classical/neoclassical and contemporary macro concepts of a market economy; (iii) augmenting that content with concepts of adaptive economizing; (iv) exploring implications of the behavioral approach for understanding economic change in the world economy