پژوهش نامه مدیریت منابع انسانی ، چالش ها و راهبردها 2
- نوع فایل : کتاب
- زبان : فارسی
- نویسنده : شهرود امیر انتخابی
- تعداد صفحه : 195
توضیحات
رشد فزاینده علمی جامعه بشری به طور طبیعی منجر به ایجاد شاخههای متعدد علمی گردید. دانشمندان دریافتند که افزایش شاخ و برگ هر علم و آنگاه متمرکز کردن پتانسیل هر گروه از افراد متخصص بر یکی از این انشعابات میتواند به پیشرفت علمی منجر شود، دیگر زمان آن گذشته است که اندیشمندی چون ابنسینا ظهور کند و بر علومی مانند طب، شیمی، فلسفه، منطق و ... به طور توأمان اشراف داشته و در درجه بعد امکان تغییر و تحول در آن علوم را دارا باشد. در کنار این مسئله، نکته قابل ذکر آن است که رابطهای توأمان بین پرداختن به یک علم و ایجاد گسترش انشعابات آن وجود دارد. طراحی خوب یک علم، الزاماً پرداختن به انشعابات و زیرمجموعهسازی برای آن را جهت نائل شدن به پیشرفت علمی فراهم میسازد. پس از سالها گذر از این نگرش و در نتیجه، افزایش دانش بشر و پیشرفت در حوزه علمی، همچنان لزوم ایجاد ارتباط میان علوم مختلف هویدا شد. دانشمندان به این نتیجه رسیدند که ژرفنگری در حوزههای مختلف علمی در مورد بسیاری از دانشها، بدون در نظر گرفتن رابطه آن با علوم دیگری که بر آن مؤثرند، علمی نیست و شاید بتوان آغاز این نگرش را به دورهای از تاریخ نسبت داد که نتایج غیرانسانی حاصل از پیشرفت علمی، به حوزه اخلاق بشریت خدشه وارد کرده بود.
به نظر میرسد که در حوزههای مختلف علوم انسانی این نگرش آغاز شده است؛ به عنوان مثال ایجاد مؤسسه تحقیقات اجتماعی فرانکفورت (مکتب فرانکفورت) میان فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی پیوند ایجاد کرد. از دیگر سو، تفکرات بکر فروید بود که با تسلط بر روانشناسی، به آن محتوای علمی بخشید و آنگاه طی چند سال حوزههایی از فلسفه را دچار تحولاتی شگرف کرد. از منظری دیگر میتوان به ایجاد پلها میان علم طب و روانشناسی اشاره کرد. بهطور خلاصه جامعه علمی دریافت که غرق شدن صرف در حوزه علمی و عدم توجه به این واقعیت که علوم مختلف نیاز منطقی به یکدیگر دارند، اثرات منفی بر نتایج حاصل از علم که هدف نهایی آن بالا بردن سطح جسمی و روحی زندگی بشریت است، میگذارد و خلاقیت ذهنی افراد و دید گسترده به علم در جهت پیشرفت زندگی بشریت را از بین میبرد.
به نظر میرسد که در حوزههای مختلف علوم انسانی این نگرش آغاز شده است؛ به عنوان مثال ایجاد مؤسسه تحقیقات اجتماعی فرانکفورت (مکتب فرانکفورت) میان فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی پیوند ایجاد کرد. از دیگر سو، تفکرات بکر فروید بود که با تسلط بر روانشناسی، به آن محتوای علمی بخشید و آنگاه طی چند سال حوزههایی از فلسفه را دچار تحولاتی شگرف کرد. از منظری دیگر میتوان به ایجاد پلها میان علم طب و روانشناسی اشاره کرد. بهطور خلاصه جامعه علمی دریافت که غرق شدن صرف در حوزه علمی و عدم توجه به این واقعیت که علوم مختلف نیاز منطقی به یکدیگر دارند، اثرات منفی بر نتایج حاصل از علم که هدف نهایی آن بالا بردن سطح جسمی و روحی زندگی بشریت است، میگذارد و خلاقیت ذهنی افراد و دید گسترده به علم در جهت پیشرفت زندگی بشریت را از بین میبرد.