توضیحات
شاید مثل محمد... در کتاب شاید مثل محمد... نوشتهی قادر نجفی شخصیت فردی به نمایش گذاشته شده که با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود و نسبت به مشکلات واکنشهای منطقی از خودش نشان میدهد و در برخی موارد نیز مثل خیلیها احساسی برخورد میکند. در بخشی از کتاب شاید مثل محمد میخوانیم: محمد بعد از رفتن دوستانش با خانوادهاش تماس میگیرد و به آنها میگوید که تعدادی آمدند مرخصی و قرار شده بعد از اینکه آنها از مرخصی برگشتن او نیز بیاد مرخصی، خانوادهی محمد از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدند و به او گفتند که بیصبرانه منتظر آمدنش هستند. محمد لحظه شماری میکند تا این ۱۰، ۲۰ روز هرچه زودتر تمام بشود تا او بتواند برگرده ایران؛ روز پانزدهم فرا میرسد و تنها ۵ روز دیگر مانده تا محمد برگرده ایران؛ روز شانزدهم، هم فرا میرسد و محمد مثل روزهای گذشته به سر کار میرود. با رفتن بچهها به مرخصی کار اینها هم بیشتر شده چرا که باید کارهای دوستانشان را نیز انجام بدهند؛ یک روز پر مشغله نیز تمام میشود، همه بعد از صرف شام و تماشای تلویزیون به رختخواب میروند. محمد توی رختخوابش است ولی خوابش نمیبرد و همش به فکر این است که این چند روز تمام بشود تا او بتواند به مرخصی برود. محمد در همین فکر و خیالات است که ناگهان صدای شلیک اسلحه سکوت شب را میشکند. چند دقیقه از شلیک شدن اسلحه نمیگذرد که تعدادی افراد مسلح در حالی که صورت خود را پوشانیدهاند وارد کارگاه میشوند، نگهبان کارگاه را میکشند و تعدادی را به اسارت میگیرند، محمد نیز جزء اسراء است.... کلمات کلیدی: دفاع مقدس، جنگ ایران و عراق، دانلود کتاب شاید مثل محمد، داستان های ایرانی، دانلود مجموعه داستان، داستان کوتاه، دانلود کتاب داستان، دانلود کتاب پی دی اف، دانلود کتاب الکترونیکی، داستان جنگ، دانلود داستان اسارت، برچسبها: دفاع مقدس، جنگ ایران و عراق، دانلود کتاب شاید مثل محمد، داستان های ایرانی، دانلود مجموعه داستان، داستان کوتاه، دانلود کتاب داستان، دانلود کتاب پی دی اف، دانلود کتاب الکترونیکی، داستان جنگ، دانلود داستان اسارت