سرمایه فکری و عملیات حسابداری مدیریت: شواهدی از ایران / Intellectual Capital and Management Accounting Practices: Evidence from Iran

سرمایه فکری و عملیات حسابداری مدیریت: شواهدی از ایران Intellectual Capital and Management Accounting Practices: Evidence from Iran

  • نوع فایل : کتاب
  • زبان : فارسی
  • ناشر :  الزویر Elsevier
  • چاپ و سال / کشور: 2015

توضیحات

چاپ شده در مجله کنفرانس بین المللی حسابداری و کسب و کار – INTERNATIONAL ACCOUNTING AND BUSINESS CONFERENCE
رشته های مرتبط حسابداری، حسابداری مدیریت و حسابداری مالی
۱-مقدمه در سرتاسر جهان، اقتصاد عصر اطلاعات، جایگزین اقتصاد صنعتی و خرده فروشی شده است (کانیبانو و همکاران ۲۰۰۰). داونپورت و پراساک(۱۹۹۸) استدلال کرده اند که دانش و اطلاعات، نقشی مهم و پیشرو در محیط به سرعت در حال تغییر امروزی، که در آن کسب و کار های پیشگام به شدت دانش محور و فناوری گرا هستند، ایفا می کند. صورت های مالی سنتی و ابزارهای حسابداری مدیریت، دیگر در محیط دانش بنیان امروزی که در آن سازمان ها به شدت به ظرفیت های دانشی و سرمایه فکری برای موفقیت خود متکی هستند، کارامد نیستند( هوانگ و همکاران ۲۰۱۰). این دارایی ها و منابع ناملموس به عنوان اساس دست یابی به مزیت رقابتی برای شرکت های دانش بنیان محسوب می شوند. در اصل، سرمایه فکری منعکس منعکس کننده همه سرمایه های ارزشمند و بی مانند(تقلید ناپذیر) می باشد که برای ارزش آفرینی توسط شرکت ها اجتناب ناپذیر است( روس و همکاران ۲۰۰۵، ژوهانسون و همکاران ۲۰۰۵، مار و همکاران ۲۰۰۴، روس و همکاران ۲۰۰۱، ناهاپیت و گاشال ۱۹۹۸، بانتیس ۱۹۹۸، روس و روس ۱۹۹۷، سویبی ۱۹۹۷). در حسابداری مدیریت، تقاضای روز افزونی برای تشخیص ، اندازه گیری و افشای ارزش سرمایه فکری و عملکرد همسو با آگاهی مدیران اجرایی در خصوص نقش مهم سرمایه های ناملموس در ایجاد کسب و کار های سود آور( مار و جاتزکل ۲۰۰۴) وجود دارد. بر طبق گفته ادویسون و سولیوان(۱۹۹۶)، مدیریت دانش نیازمند اندازه گیری دانش است است که در آن شرکت های دانش بنیان مزایا و سود خود را از عملیات دانش بنیان و نوآورانه کسب می کنند. اگرچه هدف اصلی، بر تهیه گزارش خارجی است، منابع و مطالعات مربوط به سرمایه فکری در حسابداری متنوع می باشند( برای مثال بارخ و همکاران ۲۰۰۱، گاتری ۲۰۰۰، و موریستن و همکاران ۲۰۰۱ الف). اطلاعات محدود در خصوص سرمایه های ناملموس از طریق گزارش های مالی خارجی ارایه می شوند( هیئت استاندارد های حسابداری مالی ۲۰۰۱، والمن ۱۹۹۵). بر طبق گفته اکلز و همکاران(۲۰۰۱)، بازار های سرمایه، در رابطه با ظرفیت های دانش شرکت نظیر اولویت های راهبردی، عناصر خطر، شیوه ها، کیفیت مدیریت و یکپارچگی، نیازمند اطلاعات مطمئن و قوی تری هستند. و این اطلاعات از طریق اطلاعات سرمایه فکری توسط کانال های خصوصی شبیه ارایه های انجام شده به تحلیل گران ارایه می شوند( هولاند ۲۰۰۳، گارسیا مکا و همکاران ۲۰۰۵). بر همین اساس، عوامل ایجاد ارزش بایستی توسط مدیران به منظور توسعه سیستم اطلاعات، شاخص های عملکرد و تخصیص منبع برای سهامداران تعیین، اندازه گیری و ارایه شود( ایتنر و لارکر ۱۹۹۸). این بدین معنی است که شرکت های با سطوح بالای سرمایه فکری، بایستی دارای سیستم های کنترل و حسابداری مدیریت پیشرفته (MACS) برای پشتیبانی از این تلاش باشند. از دیدگاه نظری، افشای اطلاعات محتوای ارزش در خصوص سرمایه های ناملموس منجر به کاهش عدم قطعیت و هزینه های تراکنش می شود که به نوبه خود این عوامل با کاهش مسائل انتخاب نامطلوب در خصوص افشا های داوطلبانه و سرمایه گذاران همراه است( دایموند و ورشیا ۱۹۹۱، لو ۱۹۹۲، باتسوان ۱۹۹۷، هیلی و همکاران ۱۹۹۹، لاز و ورشیا ۲۰۰۰). از این روی، این موارد به نظر می رسد که مشابه با رویکرد کارگزاری در سازمان استفاده شود. MACS ها بایستی برای حل این مسائل توسعه داده شوند. با این وجود مطالعات تجربی محدودی به طور مستقیم به بررسی چگونگی پیشرفت سرمایه فکری در ظهور MACS های معاصر پرداخته اند و منابع و مطالعات تخصصی در این زمینه تبدیل به یک کلیشه شده اند( رازلندر و فینچمن ۲۰۰۱). هدف اصلی این مطالعه، بررسی رابطه بین سرمایه فکری با عملیات حسابداری مدیریت(MAPs) و فنون مربوط به رویکرد های راهبرد گرا می باشد. به عبارت دیگر، این مطالعه به بررسی این موضوع می پردازد که آیا شرکت های با سطح بالای سرمایه فکری، عملیات حسابداری مدیریت خود را برای حل مسائل مختلفی که موجب ارتقای بیشتر سرمایه فکری شود استفاده می کنند یا خیر و اگر استفاده می کنند شیوه استفاده چگونه است. همان طور که تایلز و همکاران(۲۰۰۲، ۲۰۰۷) خاطر نشان کرده اند، این سازمان ها بیشتر تمایل دارند تا از عملیات حسابداری مدیریت راهبردی تر استفاده کنند و بر ارزیابی و اندازه گیری سرمایه گذاری برای اجتناب از نادیده گرفتن تاکید می کنند. با این وجود، اطلاعات محدودی در خصوص نقش حسابداری مدیریت در مدیریت سرمایه فکری در سازمان های دانش بنیان وجود دارد. بنابر این این مطالعه به بررسی این موضوع می پردازد که وقتی شرکت ها بین عملیات و برنامه های راهبردی خود برای منعکس کردن اقتصاد دانش بنیان خود یک تعادل برقرار می کنند، عملیات حسابداری مدیریت چگونه توسعه می یابد. این مقاله به صورت زیر سازمان دهی شده است: در بخش های بعدی، مرور منابع و توسعه فرضیه ارایه شده و پس از آن یک چارچوب نظری برای توجیه رابطه بین سرمایه فکری و حسابداری مدیریت را ارایه می دهد.

Description

۱٫ Introduction Globally, information-age economy has superseded the industrial and retail economy (Canibano et al., 2000). Davenport and Prusak, (1998) argued that knowledge and information play a leading part in today’s rapidly changing environment where pioneer businesses are incrementally knowledge-intensive and technological driven. The traditional financial statements and management accounting tools are not efficient any longer in today’s knowledge-intensive environment where organizations depend heavily on knowledge capabilities and intellectual capital (IC) for success (Huang et al., 2010). These intangible assets and resources are perceived as the cornerstone of gaining competitive advantage for the knowledge firms. In essence, IC reflects all the precious and inimitable capitals which are inevitable for value creation of a company (Roos et al., 2005; Johannessen et al., 2005; Marr et al., 2004; Roos et al., 2001; Nahapiet and Ghoshal, 1998; Bontis, 1998; Roos and Roos, 1997; Sveiby, 1997). Growing demands are being placed on management accounting to detection, measure and disclose IC value and performance in parallel with the awareness of executives concerning the important role of intangibles in engendering profitable business (Marr and Chatzkel, 2004). According to Edvinsson and Sullivan (1996), knowledge management needs knowledge measurement where knowledge-intensive companies reap their profits from innovativeness and knowledge-based practices. Although the main focus is on external reporting, IC literature in accounting tends to be diverse (e.g. Bukh et al., 2001; Guthrie, 2000 and Mouritsen et al., 2001a). Limited information on intangibles is provided through external financial reports (Financial Accounting Standards Board, 2001; Wallman, 1995). According to Eccles et al. (2001), capital markets need more robust and reliable information in relation to firm knowledge capabilities such as strategic priorities, risk elements, know-how, integrity and management qualities and this can be provided by IC information offered via private channels like presentations to analysts (Holland, 2003; Garcia-Meca et al., 2005). Accordingly, the value drivers should be determined, measured, and provided by managers in order to develop information system, performance measures and resource allocation for shareholders (Ittner and Larcker, 1998). This implies that firms with high levels of IC must possess advanced management accounting and control systems (MACS) which support such efforts. From theoretical lens, disclosure of value content information on intangible bring about transaction cost and uncertainty reduction which in turn leads to mitigation of adverse selection problems regarding voluntary disclosures and investors(Diamond and Verrechia, 1991; Lev, 1992; Botosan, 1997; Healey et al., 1999; Leuz and Verrechia, 2000). Hence, these seem so similar to agency approach employ in the organization. MACSs are required to be developed in order to cope with these problems. Nevertheless, there arelimited empirical endeavors directly on how the IC have made a major breakthrough in the emergence of contemporary MACSs and practitioner-oriented literature has become cliché ( Roslender and Fincham, 2001). This study primarily aims to link IC to management accounting practices (MAPs) and those techniques which tend towards strategic-oriented approaches. In other words, it investigates whether, and if so, how companies with great level of IC have evolved their MAPs to deal with the matter that accounting for IC promotes. As Tayles et al., (2002, 2007) discussed, such organizations plausibly tend toward a more strategic MAPs and concentrate on the evaluation and measurement of IC to avoid overlooking the firm’s most precious assets. Nevertheless, there is limited insight into how MA plays a role in managing IC within knowledge-based organizations. The study, therefore, investigates how MAPs develop as companies reconcile their strategic plans and functions to reflect the developing knowledge-based economy. The paper is structured as follows. In the subsequent sections, literature review and hypotheses development are presented followed by a theoretical framework which explains the relationship between IC and MA.
اگر شما نسبت به این اثر یا عنوان محق هستید، لطفا از طریق "بخش تماس با ما" با ما تماس بگیرید و برای اطلاعات بیشتر، صفحه قوانین و مقررات را مطالعه نمایید.

دیدگاه کاربران


لطفا در این قسمت فقط نظر شخصی در مورد این عنوان را وارد نمایید و در صورتیکه مشکلی با دانلود یا استفاده از این فایل دارید در صفحه کاربری تیکت ثبت کنید.

بارگزاری